loader-img
loader-img-2

جاده یوتیوب: سفرنامه سوریه

امتیازدهی
5 (5)
  • ناشر : دفتر نشر معارف
  • نویسنده : محمدعلی جعفری
  • سال نشر : 1399
  • تعداد صفحات : 200
  • زبان کتاب : فارسی
  • شابک : 9789645318589
  • چاپ جاری : 1
  • نوع جلد : جلد نرم
  • قطع : رقعی
  • وزن : 180 گرم
  • شناسه محصول : 20763
معرفی کتاب

معرفی کتاب جاده یوتیوب: سفرنامه سوریه

کتاب جاده یوتیوب نوشته محمدعلی جعفری می‌باشد که توسط دفتر نشر معارف به چاپ رسید. شما کتاب جاده یوتیوب را از زاویه دید محمدعلی جعفری می‌خوانید و با او در سفرش به دمشق همراه می‌شوید.
اگر از علاقه‌مندان به سفرنامه‌ها می‌باشید ابربوک به شما توصیه می‌کند تا کتاب جاده یوتیوب را مطالعه کنید.

خلاصه کتاب جاده یوتیوب

محمدعلی جعفری در کتاب جاده یوتیوب خواننده را با فضای اعزام مدافعین حرم به دمشق آشنا می‌کند و ما را همراه مدافعین حرم به سوریه می‌برد.
محمدعلی جعفری کتاب جاده یوتیوب را همانند "عمار حلب" با لحنی روان روایت می‌کند، این کتاب هم چاشنی طنز دارد و هم موقعیت‌های جدی و هراس‌آور و نقطه اوج داستان جایی است که محمدعلی جعفری و گروهِ همراه با کمین تروریست‌ها مواجه می‌شوند.
در پایان کتاب جاده یوتیوب یک آلبوم عکس رنگی از این سفر پر فراز و نشیب به چاپ رسیده است.

برای خریداری کتاب جاده یوتیوب و هزاران کتاب دیگر می‌توانید به سایت ابر بوک مراجعه کنید.

بخشی از کتاب " جاده یوتیوب: سفرنامه سوریه "
شنبه ‌شب محمدباقر زنگ زد که: «فردا شب فرودگاه امام باش!» با تعجب  پرسیدم: «چرا زودتر خبر ندادین؟ من الآن مشهدم.» گفت: «خرجش یه بلیته تا تهران.» رفتم توی اتاق که کسی صدایم را نشنود: «با خانواده و ماشین شخصی اومدم.» سکوتی بینمان اتفاق افتاد. پیشنهاد دادم: «نمی‌شه دو روز عقب  بندازین؟» گفت: «باید بپرسم.» تجربهٔ تا پای پرواز رفتن و کنسل شدن و دست  از پا درازتر برگشتن را داشتم. تأکید کردم اگر می‌بینی کل سفر هوا می‌رود،  زن و بچه را می‌فرستم و جایی برای ماشینم دست و پا می‌کنم و هر طور شده خودم را می‌رسانم. ساعتِ دوازده شب، مجید را از خواب، زا به راه کردم که  چطور راحت خوابیدی؟ پاشو وسایلت را آماده کن که شتر درِ خانه‌ات خوابیده. طفلی توی حالت آلفا، دستپاچه شد که حالا توی این تعطیلی عید از کجا تجهیزات کرایه کنم؟ بهش فهماندم مشکل خودت هست و در این مواقع اصلاً نمی‌شود ناز  نخودکشمشی آمد. پای خبرِ محمدباقر صبر نکردم. کلهٔ سحر، وسایل را  ریختم عقب ماشین و راه افتادم سمت یزد. وسط کویرِ طبس زنگ زد که: «هماهنگ  شده برای سه‌شنبه. آماده باش تا بهت خبر قطعی بدم!» تا دوشنبه صبح  پی‌گیر بودیم. جوابی نرسید. توی شلوغی عید، بلیت گرفتن کار حضرت فیل بود. ثانیه به ثانیه سایت‌ها را چک می‌کردیم که چندتا خالی مانده. تا سه‌شنبه دستمان توی پوست گردو خشک شد. دست آخر، نزدیکی‌های ظهر محمدباقر پیامک  فرستاد: «پروازتون افتاده برای پنج‌شنبه‌شب.» بهش پیام دادم: «قطعیه؟» جواب داد: «خبر می‌دم.» به مجید پیام دادم: «وسایلت رو آماده کن برای پنج‌شنبه؛ ولی گوشم آب نمی‌خوره!»

دیدگاه شما

نظرات کاربران ( 5 نظر)
نام و نام خانوادگی
کد امنیتی
فاطمه امیری
14 آذر 1399

اینکه خیلی فوق العاده ست.مادرشهید با اسم خودمون امضاکنند.من امشب یعنی پنجشنبه سفارش دادم و ساری هستم.کی میرسه احتمالا؟

کتاب ابر

انشالله اول هفته آینده میبریم کتاب ها رو خدمت مادر شهید بزرگوار و امضا میکنند و بعد ارسال میشه خدمت‌تون

نسرین اسماعیلی
13 آذر 1399

سلام وعرض ادب ممنون میشم کتابم امضاشد با نام نسرین اسماعیلی باشه.خداخیرتون بده

کتاب ابر

سلام و به روی چشم.

محمد امین محمودی
13 آذر 1399

سلسلام ممنون میشم با اسم بنده بفرستید

کتاب ابر

سلام. بله حتما این نکته لحاظ میشه...

یوسف محمدی
13 آذر 1399

سلام من کتاب رو ثبت سفارش کردم

کتاب ابر

سلام.
ممنونیم از اعتماد شما

سید مجتبی فاطمی
12 آذر 1399

سید مجتبی
ممنون میشم با این اسم واسم سفارش بدید

کتاب ابر

سلام، بله حتما این کار انجام میشه.