loader-img
loader-img-2

عاشقانه های کلاسیک جلد 9: عقل و احساس

امتیازدهی
2 (5)
  • ناشر : افق
  • نویسنده : جین آستین
  • مترجم : شهرزاد لولاچی
  • سال نشر : 1398
  • تعداد صفحات : 432
  • زبان کتاب : فارسی
  • شابک : 9786003532656
  • چاپ جاری : 6
  • نوع جلد : جلد سخت
  • قطع : جیبی
  • وزن : 326 گرم
  • شناسه محصول : 10285
معرفی کتاب

معرفی کتاب عقل و احساس

کتاب عقل و احساس (Sense and Sensibility) که با نام حس و حساسیت نیز در ایران شناخته می‌شود، نخستین رمان جین آستین، نویسندهٔ انگلیسی است که در سال 1811 منتشر شد.
 با تازه‌های کتاب ابر بوک همراه باشید.
آستین نسخهٔ اولیهٔ این رمان عاشقانه را در سال 1795، وقتی 20 سال داشت نوشت. ابتدا نام کتاب الینور و ماریان بود. آستین در سال 1797 رمان را بازنویسی کرد و نام آن را به عقل و احساس تغییر داد. در سال 1811 این کتاب با نام مستعار «لیدی ال» و با هزینهٔ شخصی نویسنده منتشر شد و عنوان پر فروش ترین کتاب را گرفت. تا سوم ژوئیه 1812، 1000 نسخه از کتاب به فروش رفت و در سال 1812 تجدید چاپ شد. بر اساس این رمان تاکنون اقتباس‌های ادبی، سینمایی و تلویزیونی فراوانی انجام شده است.

خلاصه کتاب عقل و احساس

داستان از زمان مرگ آقای هنری دشوود پدر النیور و ماریان آغاز می‌شود. آقای دشوود مرد ثروتمندی است که دوبار ازدواج کرده و از ازدواج اولش پسری به نام جان دارد. الینور، ماریان و مارگرت بچه‌های همسر دومش هستند. آقای دشوود به دلایلی مجبور می‌شود ارثیه‌اش را به پسرش جان بسپارد و در عوض از او قول می‌گیرد که رفاه نامادری و خواهرانش را تامین کند. اما اوضاع مطابق میل آقای دشوود پیش نمی‌رود. پسرش بعد از مرگ او با همسر و فرزندش به خانه پدری که نورلند نام دارد، می‌آید و ساکن می‌شود. خانم دشوود و دخترها حکم مهمان پیدا می‌کنند.
در مدتی که این خانواده با هم زندگی می‌کنند برادر همسر آقای جان که ادوارد نام دارد به آنجا می‌آید و درگیر رابطه‌ی عاطفی با الینور می‌شود. پس از مدتی خانم دشوود و دخترانش خانه را ترک می‌کنند و در خانه‌ی ویلایی کوچکی دور از نورلند ساکن می‌شوند. الینور و ادوارد از هم دور می‌شوند. از طرفی در زندگی جدید خانواده دشوود آشنایان زیادی پیدا می‌کنند. مردی به نام کلنل برندون که مردی جا افتاده است، عاشق خواهر کوچکتر ماریان می‌شود، اما ماریان زیبا و مفتون‌کننده این عشق را نمی‌پذیرد. مدت کوتاهی بعد او با مرد دیگری برخورد می‌کند. ویلوبی مرد جوان پر شوری است که ماریان را عاشق خود می‌کند. مدت کوتاهی از آشنایی این دو نفر گذشته که ناگهان مجبور می‌شود دونشر را ترک کند. از طرف دیگر از زمانی‌که خانواده‌ی دشوود به ویلای برتن آمده‌اند از ادوارد هم خبری نیست.

هم‌اکنون می‌توانید از فروشگاه کتاب ابر بوک، کتاب عقل و احساس را تهیه نمایید‌.

بخشی از کتاب " عاشقانه های کلاسیک جلد 9: عقل و احساس "
خانم جنینگز هم آمد، چون طاقت نداشت صبر کند در باز شود تا داستان خود را برای الینور تعریف کند، با های و هوی به طرف پنجره آمد و گفت:«چطوری عزیز من؟خانم دشوود چه‌طورند؟خواهرهایت کجا هستند؟ تنهای تنها! پس یک جمع کوچولو حالت را جا می‌آورد. داماد و دختر دیگرم را به دیدنت آورده‌ام. فکرش را بکن، ناگهان آمدند. دیشب که داشتیم چای می‌خوردیم صدای کالسکه شنیدم، اما هیچ فکر نمی‌کردم این‌ها باشند. فکر کردم شاید کلنل برندون برگشته. به سر جان هم گفتم که صدای کالسکه می‌شنوم، و شاید کلنل برندون است که‌ آمده.» الینور مجبور شد وسط حرف‌های خانم جنینگز رویش را برگرداند تا از بقیه استقبال کند. لیدی میدلتن آن دو غریبه را معرفی کرد. خانم دشوود و مارگرت همان موقع از پله‌ها پایین آمدند. بعد همه نشستند و یکدیگر ورانداز کردند، و خانم جنینگز در همان حال که همراه سر جان از راهرو به اتاق می‌آمد به شرح داستان خود ادامه داد. خانم پالمر چندین سال جوان‌تر از از لیدی میدلتون بود و هیچ شباهتی هم به لیدی میدلتن نداشت. کوتاه قد و تپل بود، صورت خیلی قشنگی داشت و کاملا سرحال نشان می‌داد. رفتارش به هیچ وجه به نزاکت لیدی میدلتن نبود اما دلنشین تر بود .با لبخند وارد شد و تمام مدتی هم که آنجا بود لبخند به لب داشت جز مواقعی که می‌خندید و موقع رفتن هم لبخند زد. شوهرش جوانی جدی بود که بیست و پنج شش ساله به نظر می‌رسید و رفتارش مودبانه‌تر و شسته رفته‌تر از همسرش بود، اما رغبتش به خوشحال کردن و خوشحال شدن کمتر بود. وقتی وارد شد خودش را گرفته بود. سری برای خانم‌ها تکان داد بی آنکه کلمه‌ای به زبان بیاورد، و بعد کمی هم آن‌ها و خانه را ورانداز کرد. بعد هم روزنامه‌ای از روی میز برداشت و تمام مدت خیلی جدی روزنامه خواند.

دیدگاه شما

نظرات کاربران ( 0 نظر)
نام و نام خانوادگی
کد امنیتی

Deprecated: Unparenthesized `a ? b : c ? d : e` is deprecated. Use either `(a ? b : c) ? d : e` or `a ? b : (c ? d : e)` in /home/abrbooki/public_html/model/comment.php on line 353