ما همگی در خانه ی وجودمان یک قناری داریم که با او نجوا و گفتگو می کنیم و در سرخوشی های سبز و غصه های زردمان سهیم است. نویسنده با دستمایه قرار دادن بیماری سخت شخصیت اصلی قصه و دوست او ماجرای دست و پنجه نرم کردنش با بیماری را به مخاطب می آموزد.
حماسه ی چند ماهه ی «امید» موجَز و فشرده در داستان بازگو می شود و در ضمن آن، گوشه چشمی هم به دوستی های کمیاب و ماندگار، نظام آموزشی مدرسه، نظام سلامت و سودای حل مشکلات در مهاجرت به تهران، معطوف شده است.
کتاب «قناری» اشک را بر چشم و خنده را بر لب مخاطب می نشاند و پایانِ زیبای قصه، تصویری فراتر از «مرگ و زندگی» در برابر چشم او می گشاید. داستان در پنج بخش نوشته شده و در پنج جلد حدود چهل صفحه ای ِ مصور درآمده است.
«کمی زمستان، نزدیک تابستان، اینجا تهران است، خواب خرچنگ، مثل کرگدن» نام آنهاست.