شاید مدت ها از خواندن و پیدا کردن کتابی که شخصیت اصلی و محوریت داستان آن یک زن و مشکلات او باشد، برایتان گذشته باشد اما شما قرار است در کتاب سال بلوا دقیقا با چنین محتوایی مواجه شوید.
از صفحات اول کتاب و حتی جلد آن، این موضوع کاملا روشن است.
«با احترام و یاد سیمین دانشور و سیمین بهبهانی،کتاب را به مادرم پیشکش می کنم.»
عباس معروفی در کتاب سال بلوا قصد توصیف یک عشق ممنوعه را از زبان دو راوی دارد، دو راوی که زمانی مشخص جای یکدیگر را میگیرند.
داستان شامل شش فصل مختلف است.
که یکی درمیان، از زبان نوشآفرین و سپس از زبان راوی روایت میشود.
کتاب سال بلوا در حوالی اواخر سلطنت رضا شاه، وقایع شهریور بیست و سالهای جنگ جهانی دوم شکل میگیرد.
سال بلوا داستان زنی است که از ظلم و زورگویی مردان زمانهاش، در عذاب است.
نویسنده در قسمتی از روایت سال بلوا به فراموششدن زنان در کنج خانهها اشاره میکند و به شیوهای استادانه نقش این موضوع را در تغییر اجتماع آن دوره در دل داستانی عاشقانه بیان میکند.
داستان ابتدا از زبان «نوشا» آغاز میشود.
زنی که از همسر ناجوانمردش کتک خورده است و در بستر بیماری به سر میبرد. پس از آن است که داستان با یک افسانهی تاریخی ایرانی ترکیب میشود که ماجرای عاشقانهی شاهدخت عاشق و زرگر رابه رشته تحریر میکشد.
این افسانه همزمان به همراه داستان «نوشآفرین و معصوم» که در زمان رضاخان و در حوالی جنگ جهانی دوم زندگی میکنند، همراه میشود.
نوشا دختر سرهنگ نیلوفری ناگهان با قرار گرفتن بین عشق به کوزهگری به نام حسینا و خواستگار نامدارش، دکتر معصوم، گیر میکند.
در زمان پادشاهی رضاخان، جایگاه زن قابل وصف نبود!
زنان نه حق تحصیل داشتند و حتی نه احترامی و در کتاب سال بلوا این مسائل به خوبی وصف شده.
زن های این رمان عادت به مردسالاری دارند، با حبس خانگی و زور شنیدن مشکلی ندارند و و خود را ضعیفه میدانند.
“گفتم: چرا زور میگویی، مادر؟ چرا هر وقت جایی میروم یکی باید مثل سایه دنبالم باشد؟» مادر یک دستش را به کمرش زد، قدمی جلو آمد: «چه حرفها! کی پدرت اجازه میداد ما که زنش بودیم پامان را از خانه بیرون بگذاریم؟ حالا دخترش تک و تنها برود بیرون؟ مگر من میگذارم؟”
مردان زورگوی این کتاب، در هرحالت ظاهری موجه و مورد احترام دارند.
به نقد از سایت کتابچی، این مردها چنین رفتار میکنند:
پدری که طلا را از سر و گردن زن و بچهاش باز میکند و با خوشحالی میگوید: «حتی اگر دندان طلا هم داشتید از دهانتان درمیآوردم.» کمی بعد توسط دخترش، «مهربانتر از مردهای دیگر» تلقی میشود و زورگویی ناپسند او را «ابهت و مردانگی» میپندارد
سال بلوا به مظلومیت، آسیبدیدگی و طرد شدن زنان اشاره دارد.
عباس معروفی، نویسنده توانا و قادر این کتاب، به طرز ماهرانهای تبعیض جنسیتی آن دوران را به قلم کشیده و در قالب داستانی عاشقانه به خواننده تقدیم کرده است.