کتاب کافکا در کرانه با عنوان انگلیسی Kafka on the Shore در سال 2002 به زبان ژاپنی منتشر شد. ژانر این کتاب به صورت رئالیسم جادویی به نگارش در آمده است و نویسنده با جهت دادن شخصیتهای کتاب به سوی پیدا کردن سوالهای فلسفی، فضایی با ساختار روایت موازی ایجاد کرده است. دو داستان در ظاهر به هم مرتبط نیستند و هر کدام جداگانه روایت میشوند اما در نهایت به هم پیوسته میشوند. در واقع ماجراهای آن از دنیای بیرون وارد عالم خیال شخصیتها میشوند و مخاطب نمیداند آنچه در روند داستان میبیند خیالی است یا نه! برای تهیه و خریداری کتاب کافکا در کرانه به سایت کتاب ابر مراجعه کنید.
رمان از دو خط داستانی مجزا اما مرتبط به هم تشکیل شده است. روایت بهطور مداوم در میان این دو خط داستانی جلو و عقب میرود و نحوهی روایت بهطور مرتب عوض میشود. فصلهای فرد، داستان کافکای 15 ساله را روایت میکند که از خانهی پدرش فرار میکند تا از نفرین ادیپیاش فرار و همچنین مادر و خواهرش را پیدا کند. بعد از یکسری اتفاقات او پناهگاه آرامی مییابد، یک کتابخانه خصوصی در تاکاماتسو که از راه دور توسط خانم سائکیِ گوشهگیر و کتابدار بااستعداد و خوشبرخورد، هوشیما، اداره میشود. او روزهایش را به خواندن ترجمه آزاد ریچارد فرانس برتون از کتاب هزارویک شب و مجموعه آثار ناتسومه ساسهکی میگذراند تا اینکه پلیس جستجویی را بهدنبال او به منظور ارتباط با یک قتل وحشیانه آغاز میکند.
فصلهای زوج، داستان ناکاتا است. او دارای تواناییهای مرموز و غریبی است. او یک کار پارهوقت در سال های پیریاش پیدا کرده است: یافتن گربهها.(قبلتر در کتاب وقایعنگاری پرنده کوکی موراکامی در بخشی از داستان، جستجوی گربههای گمشده وجود دارد). یک مورد از جستجوهای ناکاتا بهدنبال گربههای گمشده، او را از خانهاش دور میکند و وارد مسیری میکند که برای نخستین بار است که آن را طی میکند. او با یک راننده کامیون به اسم هوشینو همراه میشود که او را در ابتدا به عنوان مسافر سوار میکند اما در ادامه بسیار دلبسته پیرمرد میشود. ناکاتا مرد مهربانی است که در یک حادثهی عجیب در کودکی به کما میرود، بعد از چند هفته از کما بیرون میآید، با این تفاوت که ناکاتا هوش طبیعیاش را از دست داده اما به جای آن توانایی صحبت کردن با گربهها را پیدا کرده است. او بعد از این حادثه تواناییهای دیگری هم پیدا کرده که در روند داستان، خواننده آنها را به تدریج کشف میکند. نقطهی عطف رمان تکمیل این دو قصه در نقطهای است که سایههای زندگی دو داستان بر دیگری دیده میشود. انگار از همان ابتدا این دو داستان به هم وصل و حتی تکمیل کنندهی هم بودند. موراکامی به شکلی این ارتباط و همبستگی را در کتاب کافکا در کرانه نشان میدهد.
به جرات میتوان گفت مخاطبان موراکامی از جنس مخاطبان کتابهای عامهپسند نیستند، آنها کتابخوانهایی هستند که در دنیای داستانهای موراکامی تنهایی، هویت واقعی، سرسختی و رهایی را پیدا میکنند. کتابهای موراکامی از آن دسته کتابهایی نیستند که برای نوجوانان جذابیت داشته باشد اما در عین حال از داستانهایی هستند که برای مخاطب علاوه بر حفظ حالت معماگونه بسیار سرگرمکننده و دوستداشتنی هستند. جنس داستانهای موراکامی از نوع تنهایی آدمها، شناخت هویت و بحران رابطه و حتی از بین رفتن ارزش های انسانی است. ایجاد فضاهای سورئال و سمبلیک خاص او در داستانهایش و البته گرایش به سبک پست مدرن باعث شده تا مخاطبان گستردهای در سراسر جهان داشته باشد. در کتابهای او پایبندی به فرهنگ و رسومات ژاپنی مکرر دیده میشود. نثر موراکامی نثری ساده و روان است که همهی سلیقه ها از خواندن آن لذت میبرند.