loader-img
loader-img-2

کیمیا خاتون

امتیازدهی
1 (5)
  • ناشر : چشمه
  • نویسنده : سعیده قدس
  • سال نشر : 1399
  • تعداد صفحات : 285
  • زبان کتاب : فارسی
  • شابک : 9789643621964
  • چاپ جاری : 47
  • نوع جلد : جلد نرم
  • قطع : رقعی
  • وزن : 266 گرم
  • شناسه محصول : 21358
معرفی کتاب

معرفی کتاب کیمیا خاتون

کیمیا خاتون رمانی تاریخی است که داستان اصلی آن درباره‌ی زندگی کیمیا دختر خوانده‌ی مولنا جلال‌الدین بلخی است. کیمیاخاتون نوشته‌ی سعیده قدس است که اولین بار در سال 1383 در نشر چشمه منتشر شد و در ایران فروش زیادی داشته است و اخیرا به چاپ چهل و چهارم خود رسیده است.  رمان کیمیاخاتون بعد از انتشار 12 ماه در صدر کتاب‌های پرفروش کشور قرار گرفت. بعد از آن به فاصله‌ی کمی، به زبان ترکی برگردانده شد و درکشور ترکیه هم در فهرست آثار پرفروش جای گرفت. این اثر پس از کسب جایزه‌ی کتاب سال پروین اعتصامی در سال 2005، در سال 2011 به زبان انگلیسی ترجمه شد. سایت کتاب ابر این کتاب پرفروش را به شما مخاطبان عزیز معرفی می‌کند.

خلاصه داستان کیمیاخاتون

مولانا جلال‌الدین بلخی بعد از مرگ همسرش، با زنی به نام کِراخاتون که قبلا همسر محمد‌شاه ایرانی بوده است، ازدواج می‌کند. کِراخاتون از محمدشاه دو فرزند به نام کیمیا خاتون و شمس الدین دارد. او بعد از ازدواج با مولانا به همراه دو فرزندش کیمیا و شمس الدین به خانه‌ی جلال‌الدین می‌آیند. مولانا نیز از همسر قبلی خود دو پسر به نام های علاء الدین و بهاءالدین دارد.
بعد از گذشت چند سال از ازدواج کراخاتون و مولانا، شمس تبریزی وارد قونیه شهر سکونت مولانا می‌شود، او شیخ زاهد شهر را از پای درس و منبر به مجلس سما و عرفان می‌برد. شمس از بزرگترین عارفان عصر مولانا که 60 سال سن داشت بعد از دوره‌ای هجرت و بازگشت به قونیه، به کیمیاخاتون دختر خوانده‌ی مولانا جلال الدین دل می‌بندد و اورا از مولانا خواستگاری می‌کند. مولانا پیشنهاد ازدواج را قبول می‌کند و قول دخترش را به مراد خود شمس تبریزی می‌دهد، این خواستگاری شمس باعث دل‌آشوبی و گریه و زاری اهل حرم می‌شود، هیچکس جز خود مولانا به این وصلت راضی نیست. کیمیا که به این وصلت راضی نیست وقتی می‌بیند علا‌ءالدین که قبلا به او علاقه داشت هیچ تلاشی برای رهایی از این وصلت نمی‌کند در نهایت تن به ازدواج با شمس می‌دهد؛ اما این شروع زندگی پرفراز و نشیب کیمیاست که در نهایت پایانی غافلگیرکننده‌ را در زندگی اش رقم میزند.

شما می‌توانید کتاب کیمیا خاتون را از طریق سایت کتاب ابر، سامانه فروش کتاب تهیه نمایید.

بخشی از کتاب " کیمیا خاتون "
پیرمرد به تیرک بادبان تکیه داده و باد به سختی موهای تنگ و بلندش را به بازی گرفته بود. پاهای تکیده اش را با پاشنه هایی که خاک سرزمین های دور لابه لای ترک هایش سیمان شده بود. در آغوش می فشرد. پیراهن بلندی که شاید روزی سفید بوده، خیس از باران و تراوش امواج توفنده، به تنش چسبیده بود. هر تکان کشتی می توانست بدن رنجورش را طعمه ی موجی غرنده کند، اما باکی ش نبود؛ انگار اصلا آن جا سیر نمی کرد، چشمان ماتش به دوردست ها دوخته شده بود. ملاحان از ترس توفان، بی هدف به این سو و آن سو می دویدند و از شدت وحشت به زبان های غریب - بی اهمیت به این که کسی می فهمد یا نه. با خود و دیگران حرف می زدند. بعضی نیز زانو زده بر کف خیس عرشه، چشم برآسمان، خم و راست می شدند و وردهای عجیب می خواندند. کسی به فریادهای خشمگین ناخدا وقعی نمی گذاشت، در چند قدمی مرگ، کسی را با ناخدا کاری نیست. حالا دیگر کار با خدا بود و بس. هنگام باران های موسمی هنوز نرسیده بود و کسی در آن فصل پیش بینی توفان نمی کرد، اما مثل اجل معلق نازل شده بود. ملاحان خوب می دانستند که در این دریای دیوانه، کسی از این گونه توفان های ناگهانی جان سالم به در نخواهد برد. مطمئن بودند طولی نخواهد کشید که همگی طعمه ی امواج سیاه آدم خوار خواهند شد. پیرمرد اما اصلا نمی ترسید. می دانست اگر کشتی در سیاہ ترین عمق اقیانوس هم به گل بنشیند، او یک نفر نخواهد مرد. ماهی یونس او را دوباره برخاک نفرین شده تف می کرد تا کشد آنچه باید یکشد. مرگ برایش خاصی بود، اما قرار نبود او خلاص شود. شاید هم اصلا مرده بود و این سفینه داشت او را به سوی بارگاهی می برد که عمری در طلب خاک بوسی اش شرق و غرب را پرسه زده بود. آیا او را نزد کسی می بردند که روزی توهم قربت وی، از این پیر درهم شکسته هیولایی ساخته بود و باز در غوغای نفس کش های مستانه و پرغرور راه را به سوی او باخته بود؟ ببین آن قلندر تیغ کش را چه زار زار می برند. اگر کسی را یارای نگریستن به چشمان عجیب او می‌بود، التماس را در آن می‌دید. التماس به باد که تندتر و تندتر بوزد و او را هرچه دورتر و دورتر ببرد.

دیدگاه شما

نظرات کاربران ( 0 نظر)
نام و نام خانوادگی
کد امنیتی

Deprecated: Unparenthesized `a ? b : c ? d : e` is deprecated. Use either `(a ? b : c) ? d : e` or `a ? b : (c ? d : e)` in /home/abrbooki/public_html/model/comment.php on line 353
برچسب ها