کتاب زنانی که با گرگها دویدهاند اثری از کلاریسا پینکولا استس است. نویسنده کتاب سعی بر نشان دادن آزادی در دنیایی مدرن دارد. دنیای مدرنی که حالا در آن غوطهوریم؛ کلاریسا پینکولا استس در این کتاب تلاش میکند در ذهن زنان کاوش کند. او در کاوشهایش در کتاب زنانی که با گرگها میدوند به اساطیر، قصهها و داستانهای گوناگون بومی سرک میکشد تا به کشف الگویی دست پیدا کند. سایت کتاب ابر مرجع فروش کتاب برای خرید کتاب در حوزه فمنیستی، کتاب زنانی که با گرگها دویدهاند را به شما پیشنهاد میکند.
کلاریسا پینکولا استس در 27 ژانویه 1945 در خانوادهای اسپانیایی تبار در ایالات متحده آمریکا دیده به جهان گشود. او در سطح جهان به عنوان پژوهشگر، شاعر، داستان سرا و حافظ قصههای کهن در ادبیات اسپانیایی شناخته شده است. او از پیروان مکتب روانشناسی یونگ است. فعالیت تعلیمی و پژوهشی این روانکاو یونگی بیست و پنج سال تداوم یافت. او مدیر سابق مرکز تحقیقات و آموزش کارل گوستاو یونگ است و دکترای مطالعات بین فرهنگها و روانشناسی بالینی را از موسسه یونیون اخذ کرده است. بنیاد ملی لاتین که در شهر واشنگتن مستقر است، جایزهاش را به دلیل یک عمر فعالیت ادبی و اجتماعی به او اعطا کرده است. از این نویسنده کتاب باغبان وفادار نیز در سال 82 به فارسی ترجمه شده است.
کتاب زنانی که با گرگها میدوند از 16 فصل تشکیل شده است که در یک از آنها با اشاره به باورهای عمومی و افسانههای سنتی و مراجعه به اسطورهها تلاش میکند که بخشی از کهن الگوی زن آزاد را کشف کند. این کتاب در سال 1992 نوشته شده است، مترجمان آن را به زبانهای گوناگونی ترجمه کردهاند، این اثر در مدت زمانی طولانی در لیست کتابهای پرفروش روزنامه نیویورک تایمز قرار داشت و بیش از یک میلیون نسخه از این کتاب در ایالات متحده آمریکا به فروش رسید.
به باور نویسنده یک زن آزاد شباهتهای زیادی با یک گرگ میتواند داشته باشد، او نیرومند، حیاتبخش، شجاع، خلاق و وفادار است. اما فاصله گرفتن او از طبیعت سبب شده است که به موجودی ضعیف یا سست بدل شود.
به اعتقاد نویسنده این کتاب، دانش روانشناسی دانشی تقریبا مردانه است و به مسائل زنان نمیپردازد. او در این کتاب با تمرکز بر افسانههای قدیمی و ارائه تحلیل روانشناختی از زنان، موضوعات تازهای را در این حوزه مطرح میکند. او در پیشگفتار این کتاب اشاره دارد که همنسلان او برای رقصیدن یا شادی و آواز خواندن باید به جنگل یا محل دفن زبالهها میرفتند تا مورد سرزنش جامعه قرار نگیرند، تنبیه کردن و محدود نمودن آزادی دختران امری متعارف بود و به آن خانوادهها سختگیر میگفتند. او باور داشت که با آنها مثل مایملک برخورد میشد و نه انسان. به باور او نیروهایی در دنیای کنونی قرار دارند تا زن را مجبور میکنند بر سر دوراهی پیش رفتن مطابق میل روح خود یا پیش رفتن مطابق خواست اجتماع دست به انتخاب بزند. این امر تبعات بدتری نیز دارد. دختران و زنانی که شدیدا محدود و تحت سلطه هستند، خوب خوانده میشوند و زنانی که لحظاتی چند از زندگیشان فارغ از این قید و بندهای ظالمانه قرار داشتند برچسب بد میخوردند.