loader-img
loader-img-2

انسان در جستجوی معنا: نشر جامی

امتیازدهی
1 (5)
  • ناشر : جامی
  • نویسنده : ویکتور فرانکل
  • مترجم : امیر لاهوتی
  • سال نشر : 1400
  • تعداد صفحات : 168
  • زبان کتاب : فارسی
  • شابک : 9786001761157
  • چاپ جاری : 8
  • نوع جلد : جلد نرم
  • قطع : رقعی
  • وزن : 200 گرم
  • شناسه محصول : 27215
معرفی کتاب

معرفی کتاب انسان در جست‌و‌جوی معنا

ویکتور فرانکل، روانشناسی است که بخشی از عمرش را در اردوگاه‌های کار اجباری اسیر بوده و در این کتاب با روایت خاطرات تلخ و آسیب‌های روحی وارده به خود و همراهانش، به تحلیل و بررسی موضوعات مربوط به مسائل روحی می‌پردازد.
دکتر فرانکل معتقد است علت ناامیدی و پریشانی انسان، واقع نتیجه بی‌ثمری تلاش انسان برای یافتن معنایی برای زندگی و نداشتن احساس مسئولیت نسبت به مسئله‌ای در زندگی است.
وی معتقد است با پیدا کردن معنای زندگی خود، می‌توانیم با هر شرایطی کنار آمده و استواری و استحکام لازم در برابر مشکلات را به دست بیاوریم.
کتاب انسان در جست‌وجوی معنا از دو بخش تشکیل شده است، که بخش اول خاطرات او از دوران اسارتش  در اردوگاه کار اجباری آشویتس را در بر می‌گیرد، و بخش دوم مربوط به لوگوتراپی یا معنادرمانی که مکتب تخصصی دکتر فرانکل است را شرح می‌دهد.

در پیشگفتار کتاب  چنین آمده است:

“دکتر فرانکل روانپزشک و نویسنده، گاهی از بیماران خود که از اضطراب‌ها و دردهای کوچک و بزرگ رنج می‌برند و شکوه می‌کردند می‌پرسید، «چرا خودکشی نمی‌کنید؟» او اغلب می‌توانست از پاسخ بیماران خط اصلی روان‌درمانی خویش را بیابد. در زندگی هرکسی، چیزی وجود دارد. در زندگی یکنفر عشق وجود دارد که او را به فرزندانش پیوند می‌دهد؛ در زندگی دیگری، استعدادی که بتواند آن را به کار گیرد؛ در زندگی سومی شاید تنها خاطرات کشداری که ارزش حفظ کردن دارد. یافتن این رشته‌های ظریف یک زندگی فروپاشیده، بشکل یک انگاره استوار، از معنا و مسئولیت، هدف و موضوع مبارزه‌طلبی «لوگوتراپی» است، که تعبیر در فرانکل «از تحلیل اگزیستانسیالیستی» نوین (هستی درمانی) است.”

معنا درمانی یا لوگوتراپی از جمله علوم و روش‌های مورد پسند در جهان مدرن می‌باشد.
“فرانکل معتقد بود که انسان‌ها با چیزی به نام “میل به معنا” برانگیخته می‌شوند که برابر با میل به یافتن معنای زندگی است. او استدلال کرد که زندگی حتی در بدترین شرایط ممکن هم باید معنایی داشته باشد و انگیزه‌ی زندگی یافتن معنای آن بوجود می‌آید. یک قدم جلوتر از این تعریف، فرانکل نوشت: همه چیز را می توان از یک انسان گرفت به جز یک چیز: آخرین آزادی‌های انسانی‌اش- انتخاب نگرش فرد تحت هر شرایط خاص. این عقیده مبتنی بر تجربیات او از رنج و نگرشش در یافتن معنا از طریق رنج بود. به این ترتیب، فرانکل معتقد بود که وقتی ما دیگر نتوانیم وضعیتی را تغییر دهیم مجبور می‌شویم خودمان را تغییر دهیم.”
(medinateb.com)

فهرست کتاب اسنان در جست‌جوی معنا به شرح زیر است

پیشگفتار 1: مارتین گیلبرت 
پیشگفتار 2: گوردون و آلپورت 
پیشگفتار مؤلف: برای نسخه‌ی 1992 
گاه‌شمار بخش اول: تجربه‌هایی در یک اردوگاه کار اجباری بخش دوم: لوگوتراپی به‌صورت خلاصه ضمیمه‌ی 1984: شرحی بر یک خوش‌بینی تراژیک
 سخن آخر: نوشته‌ی ویلیام جِی. وینزلِید گزیده‌ای از نامه‌ها و سخنرانی‌ها نامه‌ها سخنرانی‌ها درباره‌ی نویسنده

خلاصه‌ای از کتاب انسان در جست‌و‌جوی معنا

 خلاصه بخش اول 
فرانکل در سن 37 سالگی، اسیر شد و به اردوگاه آشویتس در شمال شرق انتقال یافت.
همین اردوگاه سازمان یافته همچنین  ابزار مرگ شش میلیون یهودی از جمله خانواده‌ی فرانکل نیز بود.
وی در این بخش از بلاها، وحشت‌ها و اتفاقات دردناک و سختی‌هایی که این گروه از اسیران تحمل کردند را شرح می‌دهد که لحظه به لحظه ترس فرستاده شدن به کوره آدم‌سوزی و یا اتاق گاز را تحمل می‌کردند.
البته در ابتدای کتاب در مورد این کتاب توضیحی آمده است:
“این کتاب در نظر ندارد که از اتفاقات و رویدادها گزارشی ارائه دهد، بلکه تجارب شخصی را منعکس می‌کند که میلیون‌ها انسان آن را لمس کرده و از آن رنج برده‌اند.
می‌توان گفت کتاب شرحی است از درون اردوگاه کار اجباری که به وسیله‌ی یکی از کسانی که جان سالم از آن به در برده است بازگو می‌شود. داستان به رویدادهای هولناک (که کمتر در حد باور مردم بوده) نمی‌پردازد، بلکه به زجرهای کوچک اشاره می‌کند و آنها را می‌شکافد.”

وی بخش دوم نیز به توصیف و‌توضیح مفاهیم بنیادی معنا‌درمانی می‌پردازد و این بخش بیشتر جنبه علمی دارد.

گوردون و. آلپورت، روان‌شناس آمریکایی، در قسمت دیگری از مقدمه خود بر این کتاب می‌گوید:
خواندن این کتاب را که واژه‌هایش چون گوهر می‌درخشد و بر ژرفترین مشکلات بشر می‌تابد، از همگان خواستارم. زیرا کتابی است دارای ارزش ادبی و فلسفی و پیش‌گفتاری است پرجذبه بر ارزنده‌ترین جنبش روانشناسی روزگار ما.
 

بخشی از کتاب " انسان در جستجوی معنا: نشر جامی "
“با وجود اینکه ما در اردوگاه‌ کار اجباری محکوم به یک زندگی ذهنی و جسمی بدوی بودیم، امکان این بود که در ژرفای زندگی معنوی نیز غوطه‌ور شویم. شاید افراد حساسی که اغلب، ساختمان بدنی ظریفی داشتند و به زندگی روشنفکرانه پرباری عادت کرده بودند، بیشتر از دیگران رنج می‌بردند؛ اما کمتر از دیگران به زندگی باطنی آنها آسیب می‌رسید. آنها می‌توانستند از محیط وحشتناک به زندگی باطنی پربار خود و به آزادی معنوی بازگردند. تنها به همین دلیل است که می‌توان پی به این راز آشکار برد که اغلب دیده می‌شد عده‌ای از زندانیان ضعیف و ناتوان بهتر از کسانی که نیرومند بودند، در برابر زندگی اردوگاهی دوام می‌آوردند.” “لوگوتراپی در مقایسه با روانکاوی روشی است که کمتر به گذشته توجه دارد و به درون‌نگری هم ارج چندانی نمی‌نهد، در ازاء توجه بیشتری به آینده، وظیفه و مسئولیت و معنی و هدف دارد که بیمار باید زندگی آتی خود را صرف آن کند.“ “وقتی منتظر نوبت دوش گرفتن بودیم، متوجه عریانی خودمان شدیم: بدون موهایمان، واقعاً چیزی جز پیکرهای برهنه‌مان نداشتیم. آنچه از ما باقی‌مانده بود به معنی واقعی کلمه، وجود عریانمان بود. به‌عنوان رابطه‌ای عینی با زندگی‌های گذشته‌مان، چه چیز دیگری برای ما باقی‌مانده بود؟ برای من عینک و کمربندم مانده بود که این دومی را بعدها مجبور شدم با تکه‌ای نان معاوضه کنم. برای صاحبان فتق بند هیجان بیشتری در انتظارشان بود. آن شب زندانی ارشدی که مسئول آلونک ما بود با یک سخنرانی به ما خوش‌آمد گفت و قول شرف داد که کسانی که پول یا اشیاء قیمتی به فتق بندشان دوخته‌اند را شخصاً «از آن تیر سقف» (و آن را نشان داد) به دار می‌آویزد و با افتخار اعلام کرد که به‌عنوان ساکن ارشد، قوانین اردوگاه این حق را به او می‌دهد.” “مراحل خودکشی تقریبا از ذهن همه‌ی ما گذشته بود؛ همه‌ی ما این اندیشه را ولو برای مدت کوتاه تجربه کرده بودیم. اندیشه‌ای که زاییده وضع موجود بود، خطر مرگ که همواره تهدیدمان می‌کرد و نزدیک بودن مرگ کسانی کخ زیر شکنجه بودند، به علت عقیده‌ی استوارم که بعدا به ذکر آن خواهم پرداخت، نخستین شب ورودم به اوردوگاه با خود پیمان بستم که «به سیم خاردار نزنم.» این عبارتی بود که در اردوگاه به کار می‌رفت و بهترین شیوه‌ی خودکشی بود که با دست زدن به سیم خاردار برق‌دار انجام گرفت. گرفتن چنین تصمیمی برای من خالی از اشمال نبود. از آنجا، که شانس زنده ماندن و یا رویدادهایی که موجب رهایی می‌شد کم بود، خودکشی دیگر معنایی نداشت. هیچ‌کس اطمینان نداشت جز کسانی باشد که از همه‌ی گزینش‌ها جان سالم به در در برد. زندانیان آشویتش در نخستین مرحله ضربه‌ی روحی از مرگ وحشت نداشتند. حتی اتاق گاز پس از چند روز نخست، ابهت خود را از دست می‌داد.”

دیدگاه شما

نظرات کاربران ( 0 نظر)
نام و نام خانوادگی
کد امنیتی