loader-img
loader-img-2

از قیطریه تا اورنج کانتی

امتیازدهی
1 (5)
  • ناشر : چشمه
  • نویسنده : حمید رضا صدر
  • سال نشر : 1400
  • تعداد صفحات : 333
  • زبان کتاب : فارسی
  • شابک : 9786220108757
  • چاپ جاری : 2
  • نوع جلد : جلد نرم
  • قطع : رقعی
  • وزن : 320 گرم
  • شناسه محصول : 34905
معرفی کتاب

برخی از افراد اهل خطابه‌اند. اصلا ساخته شده اند برای گفتن و تعریف کردن برای اینکه بنشینی روبرویشان تا برایت بگویند و فقط کافی است آداب دان باشی آن وقت می بینی که چطور عصاره جان عالم را به واسطه سخن به جانت می ریزند.

حمیدرضا صدر و روایت کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی

حمیدرضا صدر از همین آدم ها بود. اهل دانش، اهل تجربه، اهل دیدن و شنیدن و خواندن. او اهل خطابه بود. کافی است سخنان پر شور و حرارت مرحوم صدر را بیاد بیاورید در برنامه های ورزشی. در عرض چند دقیقه تاریخچه ای از صحنه های مشابه رخ داده در زمین برای تان می گفت.
به کتاب هایش اگر سری زده باشید می بینید چطور کلمات را کنار هم می‌چیند و روایت می کند. آخرین کتاب آقای راوی، روایت دوران بیماری اوست. کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی که به وصیت خود مرحوم حمیدرضا صدر پس از فوت او منتشر شده است، روایت روزهای دست و پنجه نرم کردن او با بیماری است.

وقتی راوی خودش را مخاطب قرار می دهد

کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی هم همچون کتاب تو در قاهره خواهی مرد از این نویسنده، راوی دوم شخص دارد. حمیدرضا صدر دارد روزهای بیماری را برای خودش روایت می کند. روزهای همراه با رنج و تب و بی خوابی اما همراه با تلاش و امید.
اصلا همین روایت دوم شخص کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی دلیلی است بر اهل خطابه بودن او. گویا صدر میخواسته روایت روزهای سختی را هم با کسی در تخاطب بیان کند و در این میان خودش را مخاطب قرار داده است.

تداعی سکانس های فیلم و توصیفات کتاب ها در روزمره‌گی‌های حمیدرضا صدر

حمیدرضا صدر در این کتاب هم از فیلم هایی که دیده می گوید و تداعی معانی هایی که از سکانس های مختلف به ذهنش رسیده. از کتاب هایی که خوانده و از توصیفاتی که از کتاب ها در ذهنش ساخته است و از شباهت کتاب ها با جریان زندگی روزمره اش.
راستی کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی یک موخره هم دارد که دختر مرحوم حمیدرضا صدر آن را نوشته است. روایت روزهای آخر.

 

بخشی از کتاب " از قیطریه تا اورنج کانتی "
روزگاری در دوران دانشجویی ات عکاسی می کردی. دوربینی درست و حسابی داشتی. لنزهای تله و واید. در خانه آگراندیسور داشتی. با سرعت و دیافراگم و حساسیت فیلم بازی می کردی. همین حالا نزدیک هزار اسلاید از گوشه و کنار ایران آن سال ها دارند در انبار خانه ات می پوسند. آن سال ها دوربین هشت میلی متری داشتی و فیلم می گرفتی و فیلم. اما همان فیلم هایی که از بازی های امجدیه، روزهای انقلاب و میهمانی های خانوادگی گرفته ای، در حال از بین رفتن‌اند.

دیدگاه شما

نظرات کاربران ( 1 نظر)
نام و نام خانوادگی
کد امنیتی
توحید
11 شهریور 1400

روایت دخترش غزاله هم خوب بود