loader-img
loader-img-2

قمارباز: ترجمه جلال آل احمد

امتیازدهی
2 (5)
  • ناشر : نگاه
  • نویسنده : فیودور داستایفسکی
  • مترجم : جلال آل احمد
  • سال نشر : 1400
  • تعداد صفحات : 237
  • زبان کتاب : فارسی
  • شابک : 9789643513917
  • چاپ جاری : 9
  • نوع جلد : جلد نرم
  • قطع : رقعی
  • وزن : 236 گرم
  • شناسه محصول : 39572
معرفی کتاب

معرفی کتاب قمارباز؛ از یادداشت‌های یک جوان

کتاب قمارباز (The Gambler)، رمانی نوشته‌ی فئودور داستایفسکی(Fyodor Dostoyevsky) است که نخستین بار در سال 1867 منتشر شد. داستایفسکی که خودش در دوره‌ای از زندگی به قمار اعتیاد داشته، این رمان را با واقع گرایی و دقتی مثال زدنی نوشته است. داستان در رولتنبرگ می‌گذرد و به قماربازی‌ها، روابط عاشقانه‌ی درهم تنیده و زندگی‌های پیچیده‌ی چندین شخصیت می‌پردازد: قماربازی جوان به نام الکسی ایوانوویچ؛ معشوقه‌ی او یعنی پولینا الکساندرفنا؛ دو ماجراجوی فرانسوی و کاراکترهایی دیگر. کتاب قمارباز، تصویری تاریک و روانشناسانه را از این اعتیاد کشنده ارائه می‌کند و با جان بخشیدن به شخصیت‌هایی فوق‌العاده جذاب و قابل هم‌ذات پنداری، فراز و نشیب‌های زندگی در برهه‌ای از تاریخ را به تصویر می‌کشد. برای تهیه کتاب قمارباز می‌توانید به سایت کتاب ابر مراجعه کنید.

درباره‌ی کتاب قمارباز؛ از یادداشت‌های یک جوان

داستان قمارباز؛ از یادداشت‌های یک جوان، داستان خانواده‌ی ثروتمند یک ژنرال است که تمام ثروتشان را به دلیل بی‌لیاقتی برباد داده‌اند. راوی داستان، الکسی، که معلم فرزندان این خانواده است داستان را در حالی روایت می‌کند که یا از قمارخانه برگشته است و یا در راه قمارخانه است. وقتی او در نقش معلم سرخانه، وارد این خانواده می‌شود، به پولینا، دخترخواندهی ژنرال دل می‌بازد. هرچند پولینا به او روی خوشی نشان نمی‌دهد. اما یکبار که به پول احتیاج دارد، پولینا پولی برای قمار در اختیارش می‌گذارد. الکسی که به شانس خودش در قمار اعتقاد راسخ دارد مدام در اندیشه قمار است و آن را تنها راه محقق‌شدن خواسته‌هایش می‌داند.
شاید برایتان جالب باشد بدانید که داستان قمارباز، داستان زندگی واقعی نویسنده است. 
فئودور داستایفسکی، رمان قمارباز؛ از یادداشت‌های یک جوان را زمانی نوشت که به دلیل باختش در قمار، بدهی سنگینی داشت داستایفسکی در این داستان تجربه‌ی تلخ خویش را روایت می‌کند؛ آنگاه که او در یکی از اقامت‌هایش در خارج از کشور، به جانب قمار کشیده می‌شود و میل مفرط به آن دارد. او حتی زندگی و آینده‌ی خود و محبوب خود ـ پولینا ـ را بر سر قمار می‌گذارد؛ اما آنگاه که عنان اختیار از کف نمی‌دهد، و بر خود مسلط می‌شود و شهامت به خرج می‌دهد، بر قمار ـ حتی قمار زندگی ـ چیره می‌شود. نویسنده در این رمان به جنون سیری‌ناپذیر انسان برای بدست آوردن منافع مادی می‌پردازد و مانند دیگر آثارش با زبردستی شخصیت‌های چند بعدی رمان را از لحاظ روان‌شناختی مورد کنکاش قرار می‌دهد. او به شکلی تأثیرگذار احساسات یک قمارباز را حین برد و باخت به تصویر می‌کشد.

کتاب قمارباز؛ از یادداشت‌های یک جوان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کتاب قمارباز که تنها در 26 روز به رشته تحریر درآمده، از جذاب‌ترین و در عین‌حال ممتازترین آثار فیودور داستایفسکی (Fyodor Dostoyevsky) و ادبیات روس محسوب می‌شود. داستایفسکی این رمان را در شرایطی خاص و در سن 45 سالگی نوشته است اما در این مدت زمان کم چنان اثری خلق کرده است که خلاقیت بی‌پایان و هنرمندانه او به وضوح در این اثر دیده می‌شود. 
داستایوفسکی زندگی را مانند یک بازی قمار می‌داند که انسان تنها توانایی انتخاب و گرداندن گردانه را دارد و اینکه این انتخاب آیا موفقیتش را در پی دارد یا خیر؟ چیزی فرای دستان قدرت بشریت است. قمارباز؛ از یادداشت‌های یک جوان، برای علاقه‌مندان به ادبیات روسیه، جذاب است. دوست‌داران مطالعه‌ی آثار ادبی بزرگ جهان نیز از خواندن کتاب قمارباز؛ از یادداشت‌های یک جوان لذت خواهند برد و ابر بوک این کتاب را به علاقه‌مندان پیشنهاد می‌کند.

بخشی از کتاب " قمارباز: ترجمه جلال آل احمد "
-ابتدا همه‌چیز به‌نظرم بسیار کثیف می‌رسید، اخلاقا پلید و سیاه. منظورم ابدا ده‌ها و صدها پول‌جوی بی‌قراری نیست که دور میز رولت جمع می‌شوند. من در میل مردم به بردنِ هر چه سریع‌تر پول هیچ‌چیز ناپاکی نمی‌بینم. من حرف آن مدعی را یاوه می‌شمارم که با شکم سیر و خیال راحت درس اخلاق می‌دهد و در جواب کسی که در توجیه بازی خود عذر می‌آورد که «کلان بازی نمی‌کنم»، می‌فرماید: «دیگر بدتر! زیرا این نشان حقارت حرص است.» انگاری حرص حقیر و طمع بلندهمتانه باهم فرقی دارند. -جداً وقتی آدم در کشوری بیگانه، دور از وطن و کس‌وکارش، تنهاست و نمی‌داند که همان روز چه خواهد خورد، و می‌خواهد آخرین گولدن خود را، آخرینش را، به خطر اندازد، احساس عجیبی دارد. اما خطر کردم و بُردم و بیست دقیقه بعد با صد و هفتاد گولدن در جیب از کازینو بیرون آمدم. این یک واقعیت است. گاهی آخرین گولدن چه کارها می‌کند! اگر شکستم را پذیرفته بودم، اگر جرئت تصمیم نمی‌داشتم چه شده بود؟ -گاهی فکری عجیب، خیالی واهی، و به‌ظاهر سخت از واقعیت دور، در ذهن آدم چنان قوت می‌گیرد که آدم آن را معقول و عملی می‌پندارد، سهل است، در صورتی که با میلی شدید و سودایی همراه باشد ممکن است آن فکر را امری ناگزیر و محترم و مقدر بشمارد، چیزی که ممکن نیست حقیقتا شدنی باشد. شاید کار از این هم فراتر رود.

دیدگاه شما

نظرات کاربران ( 0 نظر)
نام و نام خانوادگی
کد امنیتی

Deprecated: Unparenthesized `a ? b : c ? d : e` is deprecated. Use either `(a ? b : c) ? d : e` or `a ? b : (c ? d : e)` in /home/abrbooki/public_html/model/comment.php on line 353
برچسب ها