loader-img
loader-img-2

طعم شیرین خدا جلد 1: من با خدای کوچکم قهرم خدا رو باید بزرگ کرد

امتیازدهی
4 (4.8)
  • ناشر : آیین فطرت
  • نویسنده : محسن عباسی ولدی
  • سال نشر : 1398
  • تعداد صفحات : 254
  • زبان کتاب : فارسی
  • شابک : 9786008031437
  • چاپ جاری : 3
  • نوع جلد : جلد نرم
  • قطع : رقعی
  • وزن : 290 گرم
  • شناسه محصول : 6953
معرفی کتاب

معرفی جلد اول کتاب طعم شیرین خدا طعم شیرین کتاب ، طعم شیرین خدا

مجموعه کتاب هفت جلدی طعم شیرین خدا از پرفروش ترین آثار حجت الاسلام محسن ولدی است. آقای عباسی ولدی در این هفت کتاب با زبانی ساده و محاوره‌ای و با استناد به قرآن، حدیث و متن ادعیه درباره خدا و ارتباط برقرار کردن با او به عنوان مهم ترین و اصلی ترین موضوع دین صحبت می‌کند و ضمن این صحبت‌ها حرف‌هایی درباره سایر عقاید دینی مانند نبوت و معاد و امامت دارد. 
حجت الاسلام عباسی ولدی ایده نوشتن این کتاب را از سوالات و دغدغه‌های نوجوان‌ها و دانش آموزان مدارس درباره خدا و جایگاهش در زندگی روزمره ما گرفته است اما این کتاب ها برای همه گروه‌های سنی حرف تازه‌ای دارد. از قابلیت‌های خوب مجموعه کتاب طعم شیرین خدا داشتن بارکدی درون کتاب است که با استفاده از آن می‌توانید کتاب را با صدای نویسنده بشنوید. مجموعه کتاب طعم شیرین خدا از فروشگاه اینترنتی کتاب ابر قابل دسترسی و تهیه است.

من با خدای کوچکم قهرم ، خدا رو باید بزرگ کرد

کتاب من با خدای کوچکم قهرم درباره اهمیت بزرگ شمردن و بزرگ دیدن خدا است. آقای عباسی ولدی در کتاب من با خدای کوچک خودم قهرم، دلیل قهر بودن با خدا و فراموش کردن خدا را کوچک بودن خدای درون ذهن آدم‌ها می‌داند و معتقد است اگر خدا را بزرگ ببینیم دیگر او را فراموش نمی‌کنیم و می‌توانیم در سختی‌ها و گرفتاری به او اعتماد و تکیه کنیم. 

مجموعه کتاب طعم شیرین خدا برای چه کسانی مناسب است؟

مهم ترین مخاطبان مجموعه طعم شیرین خدا، نوجوان‌ها و جوان‌ها هستند. مجموعه کتاب طعم شیرین خدا برای پدران و مادرانی که می‌خواهند فرزندان نوجوانشان را با خدا آشنا کنند و همچنین مربیان پرورشی مطالب مفید و کاربردی دارد.
 هم‌اکنون می‌توانید جلد اول کتاب طعم شیرین خدا را از سایت ابربوک تهیه کنید.

بخشی از کتاب " طعم شیرین خدا جلد 1: من با خدای کوچکم قهرم خدا رو باید بزرگ کرد "
سخنرانی تموم شد. سؤالا رو جمع کردم و ریختم تو یه پلاستیکی که از دفتر مدرسه برام آوردن. خیلی زود خداحافظی کردم و رفتم پایانۀ مسافربری تا برگردم قم.  همین که سوار اتوبوس شدم، انبوه سؤالایی رو که بچّه‌ها دربارۀ خدا پرسیده بودن، یکی یکی از تو پلاستیک در آوردم و شروع کردم به خوندن. حسّم به دنیای اطرافم عوض شده بود. باری روی دوشم احساس می‌کردم که خیلی سنگین بود. این سؤالا حرف دل بچّه‌هایی بود که خیلیا فکر می‌کردن از خدا فراریَن. زبون حال بچّه‌ها رو چه راحت می‌شد از دل این سؤالا فهمید. این سؤالا چند تا پیام مهم داشت: _ ما دنبال خدا می‌گردیم. کسی نشونی‌ای از خدا داره؟ _ ما نمی‌تونیم این خدایی رو که شما معرّفی می‌کنید، قبول کنیم. ما بدیم؟ یا شما دارید اشتباه می‌کنید؟ _ ما با خدایی که شما بهمون معرّفی می‌کنید، آروم نمی‌شیم. مشکل از دل ماست که سنگ شده؟ یا کار خدایی که شما ازش دم می‌زنید، آروم کردن بنده‌هاش نیست؟ _ یکی به دادمون برسه. ما تشنۀ خداییم. کاش یکی توی کاسۀ خالی دل ما، خدا می‌ریخت!  تو این مدّت، همیشه به این فکر می‌کردم یه مجموعه کتاب بنویسم که اگه کسی عطش شناختن خدا رو داشت، بدون دردسر بتونه اون رو تهیّه کنه و با خوندنش سیراب بشه. این ایده، به یه آرزو تبدیل شده بود تا این که تصمیم گرفتم …

دیدگاه شما

نظرات کاربران ( 1 نظر)
نام و نام خانوادگی
کد امنیتی
فاطمه صاد
20 آذر 1399

لطفا این مجموعه را بخونید خیلی خوب بود خیلییی تو روخدا اینو بخونید اخه معنی خدا براتون عوض میشه رابطه شما و خدا بعد خوندن این کتاب 180 درجه متفاوته

کتاب ابر

سلام. ممنونیم بابت نظرتون :)

برچسب ها