loader-img
loader-img-2

کلاف سردرگم

امتیازدهی
1 (5)
  • ناشر : قدیانی
  • نویسنده : ال ام مونتگمری
  • مترجم : محمدحسام برجیسیان
  • سال نشر : 1399
  • تعداد صفحات : 304
  • زبان کتاب : فارسی
  • شابک : 9786000808754
  • چاپ جاری : 1
  • نوع جلد : جلد نرم
  • قطع : رقعی
  • وزن : 265 گرم
  • شناسه محصول : 75543
معرفی کتاب

معرفی کتاب کلاف سردرگم

داستان کتاب کلاف سردرگم دربارهٔ دو خانوادهٔ بزرگ «پن هالو» و «دارک» است که طی سالیان متمادی، 60 عضو هر یک با 60 عضو دیگری پیوند زناشویی بسته‌اند و اینک پس از سال‌ها، شبکهٔ درهم‌پیچیده‌ای از عواطف و روابط خانوادگی و بین فردی میان آن‌ها ایجاد شده است.

این رمان از معدود کتاب هایی است که مونتگمری، برای بزرگسالان نگاشته است.

وقتی عمه بکی وصیت می کند تا وارث کوزه قدیمی معروفش یک سال پس از مرگ او مشخص شود، سرنوشت خاندان دارک ها و پن هلو ها تا ابد دستخوش تغییر می شود. او مدتی به عنوان رئیس غیر رسمی قبیله (خانواده های گسترده دارک و پن هالو) در نظر گرفته شده بود و برای همه آن ها به عنوان عمه بکی شناخته میشد. او طی سالیان گذشته اجتماعات دورهمی بعد از ظهر قبیله خود را که به اصطلاح ،"هم تراز "خوانده می شوند ، در خانه خود برگزار کرده است. هیچ درامی بین خانواده های دارک و پن هالو نمی تواند آن ها را برای آنچه پس از فاش شدن صاحب کوزه آغاز می شود، آماده کند. وقتی یک سال کامل از سرنوشت این قبیله را دنبال می کنیم ، امیدها و کاستی ها آشکار می شود. کوزه افسانه ای در حالی که هر یک از اعضای خانواده برای به دست آوردن آن تلاش می کند ، در میان این عشق ، دلشکستگی و خنده نشسته است.

بخشی از کتاب " کلاف سردرگم "
الان بیست سال بود که همه عمه‌بکی را به همین نام می‌شناختند. یک بار وقتی نامه‌ای برای "خانم تیودور دارک" به ادارهٔ پست ایندین اسپرینگرسید، مسئول پست جدید آن را با یادداشت "مخاطب ناشناس" پس فرستاد؛ چون اسم قانونی عمه‌بکی را نمی‌دانست. عمه‌بکی زمانی شوهر و دو بچه داشت. هر سهٔ آنها مدت‌ها پیش مرده بودند، این‌قدر از آن‌موقع می‌گذشت که حتی خود عمه‌بکی هم آنها را فراموش کرده بود. سال‌ها بود که در دو اتاق اجاره‌ای در پاینری زندگی می‌کرد. درواقع آنجا خانهٔ دوست قدیمی‌اش، کامیلاجکسون، در ایندین اسپرینگ بود. درِ خانهٔ خیلی از دارک‌ها و پنهلوها به رویش باز بود، چراکه اعضای خاندان هیچ‌گاه از وظایفشان چشم‌پوشی نمی‌کردند، اما عمه‌بکی حاضر نبود توی خانهٔ هیچ‌کدامشان زندگی کند. خرج خودش را درمی‌آورد و می‌توانست کامیلا را، که نه دارک بود و نه پنهلو، روی یک انگشت بچرخاند.

دیدگاه شما

نظرات کاربران ( 0 نظر)
نام و نام خانوادگی
کد امنیتی

Deprecated: Unparenthesized `a ? b : c ? d : e` is deprecated. Use either `(a ? b : c) ? d : e` or `a ? b : (c ? d : e)` in /home/abrbooki/public_html/model/comment.php on line 353
برچسب ها