loader-img
loader-img-2

ناقوس ها به صدا در می آیند

امتیازدهی
4 (5)
  • ناشر : عهد مانا
  • نویسنده : ابراهیم حسن بیگی
  • سال نشر : 1399
  • تعداد صفحات : 136
  • زبان کتاب : فارسی
  • شابک : 9786009819911
  • چاپ جاری : 56
  • نوع جلد : جلد نرم
  • قطع : رقعی
  • وزن : 130 گرم
  • شناسه محصول : 8792
معرفی کتاب

معرفی کتاب ناقوس‌ها به صدا در می‌آیند

کتاب ناقوس‌ها به صدا در می‌آیند نوشته‌ی ابراهیم حسن بیگی، ماجرا‌ی زندگی مردی مسیحی را تعریف می‌کند که در مسکو کشیش یک کلیساست اما برحسب اتفاق نسخه خطی قدیمی به دستش می‌رسد که باعث آشنایی او با امام علی (ع) می‌شود. این رمان یکی از پرفروش‌ترین آثار داستانی در دهه نود شمسی به شمار می‌رود. برای تهیه و خرید کتاب ناقوس‌ها به صدا در می‌آیند می‌توانید به سایت ابر بوک مراجعه نمایید.

درباره‌ی کتاب ناقوس‌ها به صدا در می‌آیند

داستان درباره کشیشی مسیحی است که در شهر مسکو روسیه زندگی می‌کند و هیچ وقت فکرش را هم نمی‌کند که به خاطر علاقه خاصش به نسخه‌های خطی قدیمی به دردسر بیفتد و مسیر زندگی‌اش تغییر کند. کتاب صوتی ناقوس‌ها به صدا در می‌آیند، روایتی از دلدادگی و محبت مردی مسیحی به حضرت علی (ع) است که به مرور با آثار و عقاید ایشان آشنا می‌شود و از آن پس جور دیگری زندگی‌اش را ادامه می‌دهد.
ماجرا از جایی آغاز می‌شود که میخائیل ایوانف با مرد مسلمان تاجیکی به نام رستم رحمانف ملاقات می‌کند و در پی این دیدار، کشیش یک کتاب خطی تاریخی را از او می‌گیرد تا بتواند آن را به خوبی بررسی کند. اما پس از مطالعه آن متوجه می‌شود که این کتاب نهج البلاغه امیرالمومنین است و بسیار کنجکاو می‌شود که آن را تا انتها بخواند اما کشته شدن مرد تاجیکی، سرنوشت دیگری را برایش رقم می‌زند و او برای حفظ جانش مجبور می‌شود که به لبنان فرار کرده و مدتی آنجا بماند.
ابراهیم حسن بیگی در رمان ناقوس‌ها به صدا در می‌آیند توانسته از نگاه یک مرد مسیحی ابعاد مختلف شخصیتی و معرفتی امام اول شیعیان را به خوبی نشان دهد و در کنار آن با هنر داستان‌نویسی خود، تعلیق و هیجان خاصی را به اثر بخشیده است.

کتاب ناقوس‌ها به صدا در می‌آیند به چه کسانی پیشنهاد می‌شود

اگر به داستان و رمان‌های مذهبی و دینی علاقه‌مند هستید و می‌خواهید با بخشی از زندگی حضرت علی (ع) آشنا شوید، این کتاب برای شما مناسب است و ابر بوک خواندن کتاب ناقوس‌ها به صدا در می‌آیند را به علاقه‌مندان پیشنهاد می‌کند.

بخشی از کتاب " ناقوس ها به صدا در می آیند "
کشیش ماشینش را جلوی کلیسا همان جای همیشگی در فرورفتگی حاشیه خیابان پارک کرد. ساعت یازده صبح بود؛ هوا ابری بود و سوز شدید هوا خبر از بارش زودهنگام برف می‌داد. کشیش با قدم‌های آهسته به طرف در ورودی کلیسا حرکت کرد. هنوز گرمای ماشین زیر پوستش بود و اجازه نمی‌داد که او در مسیر کوتاه ماشین تا کلیسا سرما را حس کند و مجبور شود شال گردن سبزی را که ایرینا روی شانه‌اش انداخته بود، تا بالای گردن و بناگوش بالا بکشد. مقابل در کلیسا دو زن میانسال ایستاده بودند و با پالتوهای مشکی و روسری‌های بافته شده از کاموای کلفت. هر دو با هم سلام کردند. کشیش کلید را به دست گرفته بود و پیش از آنکه در را باز کند، به زن‌ها نگاه کرد و گفت: برای دعا که نیومدید این وقت صبح؟ یکی از زن‌ها که نوک بینی‌اش از سرما سرخ شده بود، گفت: ما برای اعتراف اومدیم پدر. کشیش در را باز کرد. کلید را در جیبش گذاشت و درحالی که دستگیره را به طرف پایین فشار می‌داد گفت: خدا رحم کند دخترانم؛ این چه گناهی است که نتوانستید تا غروب صبر کنید؟ بعد لبخند زد و در را باز کرد و گفت: بیاید داخل دخترها. کشیش درحالی که به سمت محراب می‌رفت، دکمه‌های پالتویش را باز کرد؛ اما وقتی چشمش به محراب افتاد، ایستاد. خیره به محراب نگاه کرد؛ همه چیز بهم ریخته بود. تریبون سخنرانی واژگون شده و چهار شمعدانی پایه‌دار برنجی روی زمین افتاده بود.

دیدگاه شما

نظرات کاربران ( 0 نظر)
نام و نام خانوادگی
کد امنیتی

Deprecated: Unparenthesized `a ? b : c ? d : e` is deprecated. Use either `(a ? b : c) ? d : e` or `a ? b : (c ? d : e)` in /home/abrbooki/public_html/model/comment.php on line 353
برچسب ها