داستان زندگی آقای استیونز یه خدمتکار به شدت وفادار ، که زندگی خودش رو همیشه وقف ارباب و انجام وظایفش کرده
تاجایی که به یک دیدگاهی رسیده که محوریت و مرکزیت زندگی طبقه مرفه و اربابان هستند و کارگران و طبقهی زیر دست قابل اعتنا نیستند....
در روند داستان اتفاقاتی میافته که ارباب تغییر میکنه و فرد دیگری به جای لرد بر امور مسلط میشه
ارباب جدید از آقای استیونز میخواد که مدتی رو برای خودش به گردش بره و استراحت کنه تا دوباره خدمت رو از سر بگیره ...
این سفر باعث یادآوری چیزهای زیادی میشه ...
از جمله عشق نافرجامش...
و این سفر و اتفاقاتش شاید باعث تلنگری به استیونز بشه ....