این رمان بر خلاف اسمش،دنیای شیرینی را همراه خود برای شما به تصویر میکشد.
این کتاب دارای١٦٠ صفحه است که توسط نویسنده ارمنی تبارِ معاصر،زویا پیرزاد، نوشته شده و شامل پنج داستان کوتاه میباشد که روابط میان انسان ها ، از جمله زن ها و همسرانشان را با قلمی دلنشین و سبک نوشتاری تحلیلی به تحریر در اورده.
این کتاب مانند سایر اثار این نویسنده ، در عین سادگی، چارچوبی مثال زدنی برای به تصویر کشیدن شخصیت های داستان به ارمغان اورده.
«طعم گس خرمالو» شامل «لکهها»، «آپارتمان»، «پرلاشز»، «سازدهنی» و «طعم گس خرمالو» است.
بر خلاف داستان های لکه ها و اپارتمان و سازدهنی و طعم گس خرمالو، که به نوعی فاقد انسجامی قوی هستند،پرلاشز ساختاری قوی را شامل میشود.
این چهار داستان کوتاه جنس دیگری دارند که از نوع داستان های نویسندگانی از همین نوع اثار ، مانند چخوف و یا همینگوی نیست ، بر خلاف اثار دیگر که به لحاظ وحدت داستانی ، داستان خط محوری واحد و نموداری صعودی را دنبال میکند ، این چهار داستانک ساختاری پاره پاره و موازی دارند که برخی ان را علت جذابیت کتاب میدانند.
⁃ آپارتمان
روایت زوج جوانیست که ویرانه زندگی مشترکشان را در اینده ای نه چندان دور مشاهده میکنند.
این داستان دو پاره و کاملا موازی
شامل شخصیت های مهماز و فرامرز و سیمین و مجید میباشد که یکی در فکر فروش و دیگری در قصد خرید اپارتمان میباشد.
پاره اول مربوط به جدایی مهناز و فرامرز و تصمیم مهناز برای خرید آپارتمان است تا از این پس تنها زندگی کند. قسمت بعد هم نشان از فاصله میان دنیای سیمین و مجید دارد و تصمیم سیمین برای فروش آپارتمان را به تصویر میکشد
در انتخا بعد از این که در اتفاقی ساده مهناز مشتری آپارتمان سیمین میشود، هر دو ، جداگانه به آیندهای مه الود میاندیشند و گویی سرنوشت تلخ آنان در محل بیدی مجنون با هم تلاقی دارد.
«آن شب سیمین تا صبح نخوابید و چشم بر بید مجنون بیرون پنجره گیه کرد».
«آن شب مهناز روی راحتی سه نفره اتاق نشیمن به بید مجنون کنار پنجره فکر کرد تا خوابش برد». (ص 58)
هر دو پاره نیل به ویرانی دارد!
⁃ طعم گس خرمالو
لحظاتی از زندگی زنی اشرافی و عقیم را به تصویر میکشد که بر خلاف انتظار از سیل صعودی پیروی نکرده و به دنبال تعادل است و و فراز و نشیب های انچنانی ندارد.
این داستان کوتاه برخلاف داستانهای کوتاه متداولی که میشناسیم دیگر نقل واقعه نیست تا به تدریج اوج گیرد و پیشرفت کند تا به اوج رسد. پس از آن هم سیر نزولی خود را آغاز کند و گره داستانی را ذره ذره بگشاید تا در پایان داستان حالتی بسامان گیرد .
انچه در این داستان میخوانیم عادت ساده گلدوزی و دلبستگی خانم به گلکاری، فضای سبز خانه و درخت خرمالو وسط حیاط ما گفت و گوهایی عادی با ملوک خانم وزیری، دوست زمان بچگی و عزیز خاتون، عمه خانم است. اتفاقاتی هم که در تمام این سالها در خانه رخ میدهد از دست دادن بچهای است که گلبانو بعد از سالها دوا و درمان در رحم داشت. بازنشستگی شازده، دفن نشانهای شازده، مرگ گلبانو و شازده، حضور مستأجری در خانه و بالاخره سفر زیارتی خانم به مشهد است
گویی قصد نویسنده ان است که بگوید،بدون فراز و نشیب نیز قدرت قلم قوی دارد.
⁃ لکه ها
حکایت علی و لیلا ، لیلایی که عاشقانه علی را دوست دارد ، اما درگیر وسواسی گریزناپذیر میشود.
وسواس لکه ها!
از لکه قهوه شلوار علی اغاز میشود و به لکه قرمه سبزی و خون و لاک و اب انار و قیمه و غیره میرسد و لیلارا متخصص لکه گیری میکند.
رونق همین کلاس های لکه گیری نیز موضوعی جالب دارد.
ساختاری پاره پاره و پراکنده داستان لکه ها شکل هندسی همان لکهها را در ذهن تداعی میکند و باز دلالت بر جدایی و ویرانی آدمهای داستان دارد تا اینجا، ارایه این نوع ساختار آگاهانه قبول میشود.
شرح خیانت علی به همسر ، باعث نمیشود که روابط علت معلولی ناقص ان نادیده گرفته شود.
به همین دلیل هم برای مثال معلوم نمیشود چرا علی که تمام این مدت لیلا با به بازی گرفته بود و ادای مادر او را در میآورد، حاضر به این وصلت میشود و بعد چرا خیانت به همسر را پیشه میکند.
علی صندلی را عقب زد و پا شد، کاسه آش رشته را از روی میز ناهار خوری برداشت، چند لحظه زل زد به لیلا. بعد کاسه را برگرداند روی رومیزی «تکلیفت روشن شد؟ ببینم این یکی رو چه جوری پاک میکنی».
⁃ سازدهنی
ساختاری دوپاره و موازی دارد. ابتدا جریانی ایستا با حضور حسن و آقای کمالی در مغازه وجود دارد و بعد حسن، آقای کمالی را در تاریکی نظاره میکند و راهی خانه میشود. پس از این مرحله، دو جریان موازی در داستان شکل میگیرد و در یکدیگر تنیده میشود. جریان اول روند اصلی داستان و مرور سرگذشت آقای کمالی و حسن است و جریان دوم هم روندی فرعی و شرح سفر درون شهری حسن با رانندهای گمنام، از ولنجک تا منیریه و پرچانگیهای راننده
دکتر حق شناس در پی نقد اثار این نویسنده میگوید: زویا پیرزاد ظاهراً بیش از هر نویسنده ایرانی دیگری به این نکته توجه دارد که داستان عرصه و دو اثبات مطالب یا تبلیغ و تعلیم آموزهها از طریق عرضه برهان و دلیل و مثال و جز اینها نیست بلکه صرفاً عرصه به تصویر کشیدن مضامین و متجسم ساختن آنها از طریق نمایشی کردن آنها است
زویا پیرزاد این کتاب را در سال ١٣٧٧ منتشر کرد و سپس این کتاب به زبان های فرانسوی ، لهستانی،گرجی،ژاپنی ، اسلوونیایی،ترجمه و در کشور های لهستان گرجستان، فرانسه ، اسلوونی و ژاپن منتشر شده.
همچنین این مجموعه داستان کوتاه برنده جایزه های بیست سال ادبیات داستانی-سال ١٣٧٦
و برندهی جایزهی کوریه انترناسیونال فرانسه سال ٢٠٠٩ شده.
مطالعه این کتاب لحظات شمارا با قشرهای مختلف ادم های اجتماع اشنا میکند.