loader-img
loader-img-2

مثل همه ی عصرها

امتیازدهی
4 (5)
  • ناشر : مرکز
  • نویسنده : زویا پیرزاد
  • سال نشر : 1398
  • تعداد صفحات : 96
  • زبان کتاب : فارسی
  • شابک : 9789643052195
  • چاپ جاری : 7
  • نوع جلد : جلد نرم
  • قطع : پالتویی
  • وزن : 88 گرم
  • شناسه محصول : 8954
معرفی کتاب

معرفی کتاب مثل همه‌ی عصرها 

کتاب مثل همه‌ی عصرها، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه نوشته‌ی زویا پیرزاد است که اولین بار در سال 1991 منتشر شد. کتاب مثل همه‌ی عصرها، نخستین مجموعه‌ی داستانی زویا پیرزاد است؛ داستان‌هایی که همگی در یک موضوع مشترک هستند: تجربه‌ی زندگی به عنوان یک زن. شخصیت‌های آشنا و قابل همذات پنداری این داستان‌ها، افرادی هستند که در روزمرگی‌های خود غرق شده‌اند و حتی به دردها و رنج‌های بزرگ زندگیشان نیز به نوعی عادت کرده‌اند. زویا پیرزاد در کتاب مثل همه‌ی عصرها، با نثر ساده اما تأثیرگذار خود، مخاطبین را به بطن ذهن و ضمیر شخصیت‌هایش می‌برد و تصویری جذاب و به یاد ماندنی را زندگی کاراکترهایی بسیار ملموس و زنده ارائه می‌کند. شما می‌توانید برای تهیه و خرید کتاب مثل همه‌ی عصرها به سایت کتاب ابر مراجعه نمایید.

درباره‌ی کتاب مثل همه‌ی عصرها

کتاب مثل همه‌ی عصرها داستان یک عصر عادت، یک عصرتغییر، یک عصر عشق و عاطفه است با نثری روان و پر از جزئیات، آرایش‌های فرم دهنده و ترفندهای نو که با شکستن کلیشه در زبان و محتوا تصاویری واقعی و گاه ذهنی از چهره‌ها، فضاها و صداها به ما می‌دهد و پیرزاد کوشیده با ساختاری طبیعی به شخصیت‌های خود عینیت دهد و با مواظبت در نوشتن، ارزش‌ها و دغدغه‌های خویش را نیز به رخ کشد.
در اغلب داستان‌ها با فضای نمادگراشده‌ای از سوی نویسنده مواجه می‌شویم: لیوان دسته دار، روبان قرمز، گل زنبق، گل اطلسی، ملخ و … که در واقع اگرچه امپرسیون‌هایی در بطن کلمه هستند ولی هدف ارائه جزئیات و تناسبات موجود بر فضا و ایجاد و هماهنگی و یکسانی بیشتر با مخاطب است، در مرتبه‌ی دیگر نیز او می‌کوشد با نوشتن و ریزپردازی‌اش از گزافه‌گویی‌ها به غیر از چند مورد [روز تولد بردیا، جزئیات زیاد زندگی آقای ف، گیر کردن پیرزن در چهار راه، پرداختن به حرکات ماده گربه و بچه‌اش] فاصله بگیرد و با کشف و پردازش ِ ریتم‌ها و هارمونی و ترکیب‌هایی زیبا باعث کنکاش مخاطب شود و او را در تسخیر فضایی وسیع دخالت دهد.
سادگی و ایجاز بیش از حد هر یک از داستان‌ها اگرچه در نظر آسان‌گیران سخت است اما سخت گیرها غافل‌اند از این که پیرزاد تا چه حد توانسته خود را از لابیرنت‌های دشوار در خلق چنین فضایی گذرانده باشد؛ هم‌چنین پیرزاد شهامت این را دارد که به صبوری ِاشیا و کلمات و عادات با استفاده از آشنایی زدایی و صداها با بیان اعتقادات و آداب اجتماعی خواننده‌ی عادی و یا حرفه‌ای‌اش را با متن گیرای خود مجذوب کند، معمولا ماجرای هر داستان حول یک یا دو شخصیت می‌گردد که حتی‌الامکان نویسنده سعی نموده از ورود اشخاص و مکان‌ها و زمان‌های اضافی که به محور داستان لطمه می‌زند ممانعت کند.
مثل همه‌ی عصرها مجموعه‌ای است از داستان‌های خیلی کوتاه درباره‌ی زندگی‌های معمولی آدم‌های معمولی. این کتاب طبق قرار داد کپی رایت میان زویا پیرزاد و نشر مرکز با ناشران خارجی و زبان‌های فرانسوی،گرجی و ارمنی ترجمه در فرانسه،گرجستان و ارمنستان منتشر شده است.

نظر مطبوعات فرانسه درباره‌ی مثل همه‌ی عصرها:

فوق العاده! به لطافت شعر و رویا
از گذشته‌ی زنان کشوری کهن نمی‌نویسد زندگی روزمره‌ی این زنان را در زرورق می‌پیچد و از ابدیت در حال گذر می‌گوید.
قسمت‌هایی از کتاب مثل همه‌ی عصرها
 آدم ها با دلایل خاص خودشان به زندگی ما وارد می‌شوند! و با دلایل خاص خودشان از زندگی ما می‌روند! نه از آمدن‌ها زیاد خوشحال باش، نه از رفتن‌ها زیاد غمگین. تا هستند دوستشان داشته باش، به هر دلیلی که آمده‌اند، به هر دلیلی که هستند. بودنشان را دوست داشته باش. بی‌هیچ دلیلی. شادمانی‌های بی‌سبب، همین دوست داشتن‌های بی چون و چراست!
 من و درخت چنار رو‌به‌روی پنجره باهم دوست بودیم. درخت چنار هم مثل من از رفتن ها سر در نمی‌آورد. همیشه از یکدیگر می‌پرسیدیم «آدم ها چرا می‌روند؟ دنبال چی می‌روند؟ کجا می‌روند؟» درخت چنار می‌گفت «اگه تکه زمینی باشد که بشود در آن ریشه دواند، دیگر غمی نخواهد بود. از زمین می‌شود غذا گرفت و برای آب هم به کرم آسمان و جوی مجاور امید داشت.» و من می گفتم «اگر درگاهی پنجره‌ای باشد و دوستی چون چنار، دیگر نباید به فکر رفتن بود.» درخت چنار از این که او را دوست می‌خواندم خوشحال می‌شد و با وزش اولین نسیم، شاخه هایش را برایم پس و پیش می‌کرد.
 همیشه نه، ولی گاهی میان بودن و خواستن فاصله می‌افتد، بعضی وقت ها هست که کسی را با تمام وجود می‌خواهی ولی نباید کنارش باشی!

دیدگاه شما

نظرات کاربران ( 0 نظر)
نام و نام خانوادگی
کد امنیتی