داستان از جایی شروع می شود که رزمنده نوجوان مسلمانی با دستکاری شناسنامه اش راهی جبهه می شود و در سمت دیگر،پدری عراقی که فرزندش در جنگ ایران و عراق مفقودالاثر شده است را نشان می دهد؛ شرایط به گونه ای پیش می رود که او رزمنده نوجوان را از میدان نبرد نجات می دهد و در دارالسلام مخفی میکند، زیرا که بسیار شبیه پسر گمشده اوست و حتی در خیال میخواهد باور کند که او پسرش است و با جانش از او محافظت می کند. این کتاب مجموعه ای از روایت هاست؛ روایت هایی که در فضای قبرستان وادی الاسلام تعریف می شوند؛ جایی که نویسنده آدم های مرده را از دل خاک بیرون می کشد تا داستان هایشان را تعریف کنند. کتاب شخصیت های بسیاری دارد و نثری با پیچدگی خاصی که مخاطب را وادار میکند اتفاقات را مانند پازل کنار هم بچیند. برای اولین با در ادبیات داستانی نویسنده سعی کرده است که به حضور سیزده ساله حضرت خمینی (ره) در نجف اشاره کند و اتفاقات دوران جنگ را از سمت عراق بررسی کند و نشان دهد. کتابی بسیار متفاوت و مانند دیگر اثر های محمدرضا شرفی خبوشان جذاب و دارای انسجام که تا انتها نمیشود از آن دست کشید.