حامد عسکری شاعر و نویسنده ایرانی پس از آن که به سفر حج تمتع مشرف شد، برآن شد تا اینبار قلم خود را در قالب سفرنامه به رشته تحریر در آورد.
نویسنده با تدبیری درست، بهجای آنکه از فرودگاه مبدأ یا لحظههای ورود به سرزمین حجاز شروع کند، دست خواننده را میگیرد و به گذشتههای دور خود میبرد تا جای پای نخستین ذهنیتها و تصورات کودکی از خدا و سفر حج را نشان دهد و او را برای سفر آماده کند.
او در ابتدای کتاب میگوید:«خدای کودکیهای من تا قبل از آنکه مدرسهای شوم، خدایی بود که مادرم به من شناسانده بود» و در صفحات بعد به نرمی شرح میدهد که چگونه معلمهای دینی مدارس و نظام رسمی آموزش و پرورش، آن خدای مهربان و نزدیک را به خدایی دور از دسترس و ناآشنا تبدیل کردند.
این سفرنامه به دلیل قلم خاص نویسنده، از نازکخیالیهایی شیرین و دلپذیر آکنده است و خواننده را کاملاً با احساسات و عواطف شخصی نویسنده درگیر میکند و با برداشتها و تخیلات او همراه میسازد.
عناصری همچون خانواده، مادر و تعلق خاطر به شهر بم، رنگ خاصی به این کتاب بخشیده است.
شاید بیراه نباشد اگر این سفرنامه حج را کتاب مادر بنامیم و مگر میشود بی حال و هوای مادر به مدینه رفت؟ شمیم آسمانی محبت مادرها و مادربزرگها و اساساً تعلق عاطفی و رابطهی گرم و صمیمانه با خانواده، مثل گل سپید یاس که لای صفحات کتاب بگذارند عطر خوش خود را به خواننده میرساند و مسیر زیارت را با سنگفرش احساس و مهر همراه میسازد.
این کتاب تنها یک ماه پس از چاپ نخست توانست به چاپ پنجم هم برسد. انتشارات امیرکبیر این سفرنامه را در 244 صفحه منتشر کرده است.
حامد عسکری سفرنامه خواندنی حج خود را به «گلهای ریز چادر نماز» همسرش تقدیم کرده که «این سفر و سفرنامه» را از برکت دعای او میداند.
هماکنون میتوانید کتاب خال سیاه عربی را از سایت ابربوک تهیه نمایید.