loader-img
loader-img-2

ناتور دشت: ترجمه محمد نجفی - ناطور دشت

امتیازدهی
3 (4)
  • ناشر : نیلا
  • نویسنده : جی. دی. سالینجر
  • مترجم : محمد نجفی
  • سال نشر : 1398
  • تعداد صفحات : 207
  • زبان کتاب : فارسی
  • شابک : 9789646900998
  • چاپ جاری : 10
  • نوع جلد : جلد نرم
  • قطع : رقعی
  • وزن : 242 گرم
  • شناسه محصول : 9501
معرفی کتاب

معرفی کتاب ناتور دشت

کتاب ناتور دشت نوشته جروم دیوید سلینجر یکی از شاخص ترین رمان‌های ادبیات آمریکا شناخته می‌شود که تا کنون  بیش از 65 میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته است. همچنین کتاب ناتور دشت به بیش از 35 زبان ترجمه شده.

خلاصه کتاب ناتور دشت

داستان کتاب ناتور دشت در دهه 1950 اتفاق می‌افتد و توسط جوانی به نام هولدن کالفیلد روایت می‌شود. هولدن در حال گفتن داستان در مورد محل زندگی خود نیست، اما او روشن می‌کند که در بیمارستان روانی یا آسایشگاه تحت درمان است. وقایعی که او روایت می‌کند در چند روز بین پایان ترم پاییز و کریسمس اتفاق می‌افتد ، زمانی که هولدن شانزده سال دارد.
او تصمیم دارد تا سرگذشت خود را قبل از ورود به این مرکز درمانی برای فردی بازگو کند.
ناتور دشت، شغلی خیالی محبوب هولدن است، او این شغل را در قسمتی از کتاب، آرزو می‌کند. او می‌خواهد در آینده در دشتی نگهبان هزار بچه‌ی کوچک باشد و به محافظت از آنان بپردازد.
داستان هولدن از شنبه پس از پایان کلاس ها در مدرسه آمادگی پنسی در ایگرستون، پنسیلوانیا شروع می‌شود. پنسی چهارمین مدرسه هولدن است.
او قبلاً از سه مدرسه دیگر اخراج شده است. در پنسی، او در چهار درس از پنج درس مرد‌ود شد و اخطار دریافت کرده است که او را اخراج می‌کنند، اما قرار نیست تا روز چهارشنبه به منهتن برگردد. 
اما در نهایت درست نزدیک به جشن کریسمس، مسئولین مدرسه او را اخراج کرده و او به زادگاه خودش، یعنی نیویورک برمی‌گردد.
مسئولین مدرسه، در طی نامه‌ای وضعیت تحصیلی هولدن را برای خانواده اش شرح می‌دهند و این نامه در روز چهارشنبه به دست خانواده‌ی هولدن کافیلد می‌رسد و از همین قرار هولدن تصمیم می‌گیرد که روزهای شنبه، یکشنبه و دوشنبه به خانه نرود تا اوضاع کمی آرام شود.
به همین خاطر هولدن چند روزی را بی‌خانه سپری می‌کند و شاهد اتفاقات عجیب می‌شود.
 همچنین نویسنده، اشاره داشته است که نام شخصیت کتاب را از ترکیب نام «ویلیام هولدن» و «جوآن کالفیلد» دو بازیگر فیلم سینمایی «روث عزیز» انتخاب کرده است.
هم‌اکنون می‌توانید کتاب ناتور دشت را از سایت ابربوک تهیه نمایید.

بخشی از کتاب " ناتور دشت: ترجمه محمد نجفی - ناطور دشت "
از طرف دیگه گاهی رفتارم کوچک تر از سن و سالمه. اون موقع شونزده سالم بود، الان هیفده ساله‌م و گاهی عین سیزده ساله‌ها رفتار می‌کنم. این خیلی خنده داره، آخه قدم شیش فوت و دو و نیم اینچه، موی سرمم سفید شده. جدی می‌گم. یه طرف سرم-طرف راست-پر موی سفیده. از بچگی همین جور بوده. با این حال گاهی طوری رفتار می‌کنم که انگار دوازده ساله‌م. همه همین رو می‌گن، مخصوصا پدرم. به قدری هم راس می‌گن، ولی نه صد درصد. من که عین خیالم نیست، هرچند بعضی وقتا عقم می‌گیره بس که بهم می‌گن مطابق سنت رفتار کن. بعضی وقتام رفتارم بزرگ‌تر از سنمه -راس راسی- ولی هیچ وقت کسی متوجه نمی‌شه. مردم هیچ‌وقت متوجه هیچ‌چی نیستن... به هر حال، تو راه برگشت به هتل، به این چیزا فکر می‌کردم. ترسو بودن هیچ لطفی نداره. شایدم من یه ترسوی تمام عیار نباشم. نمی‌دونم. گمونم نصفم ترسوئه، نصف دیگه‌مم براش مهم نیست که دستکشاش گم بشه. یکی از دردسرامم همینه. وقتی چیزی رو گم می‌کنم زیاد پاپی‌اش نمی‌شم. بچه که بودم این خصوصیتم حرص مادرم رو در می‌آورد. انگار چیزی وجود نداشته که من گم کنم و نگرانش بشم. شاید واسه همینه که ترسوی تمام عیار نیستم. ولی بازم دلیل خوبی نیست. جدا نیست. آدم اصلا نباید ترسو باشه. اگه باید زد چونه‌ی یکی رو خرد کرد، اگه دلیلی واسه این کار هست، باید این کارو کرد. ولی من اصلا نمی‌تونم. حاضرم طرف رو از پنجره بندازم بیرون یا کلش رو با تبر شقه‌شقه کنم ولی تو چونه‌ش مشت نزنم.

دیدگاه شما

نظرات کاربران ( 0 نظر)
نام و نام خانوادگی
کد امنیتی

Deprecated: Unparenthesized `a ? b : c ? d : e` is deprecated. Use either `(a ? b : c) ? d : e` or `a ? b : (c ? d : e)` in /home/abrbooki/public_html/model/comment.php on line 353