loader-img
loader-img-2

عشق در زمان وبا

امتیازدهی
2 (5)
  • ناشر : ققنوس
  • نویسنده : گابریل گارسیا مارکز
  • مترجم : بهمن فرزانه
  • سال نشر : 1399
  • تعداد صفحات : 542
  • زبان کتاب : فارسی
  • شابک : 9786002783356
  • چاپ جاری : 19
  • نوع جلد : جلد سخت
  • قطع : رقعی
  • وزن : 718 گرم
  • شناسه محصول : 9614
معرفی کتاب

معرفی کتاب عشق در زمان وبا 

عشق در زمان وبا  با عنوان اصلی El amor en los tiempos del cólera اولین بار سال 1985 به زبان اسپانیایی منتشر شد.  سه سال بعد بود که «آلفرد کنوف» آن را به انگلیسی و با نام Love in the Time of Cholera  ترجمه کرد. بسیاری از منتقدان عشق در زمان وبا  را داستانی احساس می‌دانند که بر قدرت عشق واقعی تاکید کرده است. عاشقی در داستان گارسیا مارکز یک بیماری در نظر گرفته شده است، بیماری‌ای که می‌توان آن را با وبا مقایسه کرد. کتاب عشق در زمان وبا یک عنوان بسیار پر فروش در جهان می‌باشد.
با تازه‌های کتاب سایت ابر بوک همراه باشید. 

خلاصه داستان کتاب عشق در زمان وبا

ماجرای کتاب عشق در زمان وبا در سال‌های 1880 تا 1930 می‌گذرد. رمان عاشقانه گابریل گارسیا مارکز روایت یک مثلث عشقی است. ماجرا با عشق سوزان فرمینا داثا و فلورنتینو آریثا آغاز می‌شود. این عشق زمانی شکل گرفته که هر دو نفر بسیار جوانند. آن‌ها نامه‌های عاشقانه به هم می‌نویسند و رابطه‌شان به این شکل ادامه دارد. پدر فرمینا متوجه این رابطه‌ی عاشقانه می‌شود و از دخترش می‌خواد این رابطه را متوقف کند. دختر جوان با پدر مخالفت می‌کند. اما اوضاع اینطور نمی‌ماند، فرمینا پس از مدتی در می‌یابد احساسش به فلورنتینو تنها شور و هیجان جوانی است و این رابطه هیچ سرنوشتی ندارد. او رابطه نامزدیش با فلورنتینو را به هم می‌زند و تمام نامه‌های او را بازمی‌گرداند.
سپس فرمینا با مردی به نام دکتر خوونال اوربینو آشنا می‌شود و علی‌رغم بی‌علاقگیش به او باهم ازدواج می‌کنند. فلورنتینو بیان می‌کند که همواره منتظر فرمینا خواهد ماند، هرچند بی قیدی اخلاقیش همچین اجازه‌ای به او نمی‌دهد، با این حال سرنوشت چیزهای عجیبی برای این دو در آستین دارد.

هم‌اکنون می‌توانید کتاب عشق در زمان وبا را از سایت ابربوک تهیه کنید.

بخشی از کتاب " عشق در زمان وبا "
مرگ مادر بار دیگر فلورنتیو آریثا را به وسواس عادات خود افکند: اداره، ملاقات با عشاق همیشگی و بازی‌کردن دومینو در باشگاه تجارت. همان خواندن کتاب‌های عاشقانه و همان رفتن به قبرستان در روزهای یکشنبه. در آن یکنواختی داشت می‌پوسید؛ همان چیزی بود که آن قدر از آن وحشت داشت، چیزی که به هرحال نگذاشته بود متوجه گذر زمان بشود. یک روز یکشنبه در ماه دسامبر، وقتی فهمید بوته‌های گل سرخ مغلوب قیچی‌ها شده‌اند، روی تیرهای چراغ برق که تازه نصب کرده بودند، متوجه چند پرستو شد و یک‌مرتبه دریافت که چه زمان طولانی‌ای از مرگ مادر و به قتل رسیدن المپیا سوئلتا گذشته است. آری، چه مدت زمانی از آن ماه دسامبر گذشته بود، از زمانی که در یک بعد از ظهر، فرمینا داثا برای او نامه‌ای فرستاده بود و در آن به او قول داده بود تا ابد دوستش خواهد داشت. تا آن موقع خیال کرده بود که زمان فقط برای دیگران می‌گذرد و نه برای او. همان یک هفته پیش بود که در خیابان به زوجی برخورد کرده بود که به خاطر نامه‌های عاشقانه‌ی او با هم ازدواج کرده بودند و فرزند ارشدشان که پسر تعمیدی خودش بود را نشناخته بود. چهره‌اش گلگون شده و با همان ستایش اقرار آمیز همیشگی مسئله را حل کرده بود:«چه بزرگ شده‌ای!» همان طور به زندگی ادامه می‌داد، حتی پس از آن که جسمش اعلام خطر می‌کرد، چون مثل تمام کسانی که لاغر مردنی هستند همیشه بسیار سالم بود. ترانزیتو آریثا خیلی قبل از آنکه حافظه‌اش مغشوش شود، مدام می‌گفت:«تنها مرض پسر من وبا بوده و بس.» طبعا عشق را با وبا عوضی گرفته بود. به هرحال در اشتباه بود چون او در خفا، شش مرتبه سوزاک گرفته بود، گرچه پزشکش می‌گفت شش بار نبوده و همان یک دفعه بوده که بار دیگر عود می‌کرده است.

دیدگاه شما

نظرات کاربران ( 0 نظر)
نام و نام خانوادگی
کد امنیتی

Deprecated: Unparenthesized `a ? b : c ? d : e` is deprecated. Use either `(a ? b : c) ? d : e` or `a ? b : (c ? d : e)` in /home/abrbooki/public_html/model/comment.php on line 353