دزیره نام کتابی از آنماری سلینکو است. دزیره یک رمان مفصل است که تعداد صفحات آن به هشتصد میرسد. با خواندن کتاب دزیره میتوانید با یک دوره تاریخی آشنا شوید. رمان دزیره راوی داستان دزیره کلاری دختر دوم فرانسوا کلاری است. زندگی دزیره مانند یک رویا است. ماجرای دزیره از یک زندگی آرام آغاز میشود و به داستانهایی پر پیچ و خم پیوند میخوررد. اولین گره رمان دزیره عشق است. احساسی که میان دزیره و ناپلئون بناپارت شکل میگیرد. البته تنها در این رمان با مضمون عشق روبهرو نیستیم. هر چه در رمان دزیره پیش میرویم با مفاهیمی انسانی بیشتر آشنا میشویم.
شما میتوانید برای خرید کتاب دزیره از آنماری سلینکو به سایت کتاب ابر، سامانه فروش کتاب مراجعه و اقدام به خرید کتاب کنید.
کتاب دزیره علیرغم آنچه فکر میکنیم در دسته رمانهای تاریخی قرار نمیگیرد. هرچند در کتاب دزیره با بخش زیادی از تاریخ فرانسه و کشورهای اروپایی در قرن هجدهم میلادی آشنا میشویم. آن ماری سلینکو تلاش کرده تا دزیره را بر اساس مدارکی تاریخی تالیف کند با این تفاسیر با مطالعه رمان دزیره که در قالب خاطرات دزیره کلاری نوشته شده است با بخش پر ماجرایی از تاریخ اروپا آشنا خواهیم شد.
نثر دزیره روان است و شما را با خود همراه میکند، طوری که اگر خواندش را آغاز کنید زمان معنایی نخواهد داشت. آنچه در این رمان بسیار شاخص است شخصیت ناپلئون بناپارت است. با خواندن دزیره شما بدون آنکه تاریخ خوانده باشید با واقعیت شخصیت مردی که تاریخ فرانسه را عوض کرد آشنا خواهید شد. او کسی است که همه چیز را فدای اهدافش کرده است اما در عین حال به یک سری از عقاید خود وفادار میماند چنانکه وقتی به قدرت میرسد هفتاد سکهای که در جوانی از دزیره قرض گرفته بود به نام اعلی حضرت ملکه به دربار سوئد میفرستد تا بدهی خود را با معشوقهی روزگار جوانیاش صاف کرده باشد. خواندن رمان دزیره برای هرکسی که از یک عاشقانه لذت میبرد و در عین حال به دنبال یک ماجرای بزرگ در دل تاریخ است انتخاب مناسبی است.
رمان دزیره در جزئیات معنا پیدا میکند. آنماری سلینکو عمری را روایت میکند. نویسنده کاری میکند که مخاطب زندگی دزیره را درک کند و با داستان او احساس نزدیکی بیحد و اندازهای کند. «صدای زنگهای کلیساها که به مناسب حلول سال نو نواخته میشد مرا از کابوسی که گرفتار آن بود نجات داد. صدای زنگ کلیسای «سو» و زنگهای دور کلیساهای پاریس به گوش میرسید. خواب میدیدم زیر آلاچیق باغمان در مارسی نشستهام و با مردی صحبت میکنم که کاملاً به ژان باتیست شباهت دارد، اما میدانستم که ژان باتیست نیست بلکه پسر ما است.»
آنماری سلینکو غرق در شناخت انسانها است. او خود را موظف دیده تا احساسات انسانی را با مخاطب روبهرو سازد. «پسرم در موقع ادای این کلمات به قهقهه میخندید. اضطراب وحشتناکی سراپای وجودم را فراگرفت، میخواستم دستم را جلو ببرم و او را حمایت کنم.
اما هر دفعه از دست من فرار میکرد. او زیر میز سفید باغ پنهان میشد، خم میشدم اما خیلی خسته بودم. فوقالعاده خسته و غمگین بودم.
ناگهان ژوزف در کنارک ظاهر شد و گیلاسی بهطرف من پیش آورد و با خنده شیطنتآمیزی گفت: «زندهباد سلسله برنادوت ها» من به او چشم دوختم و نگاه درخشان ناپلئون را در صورتش دیدم. در این موقع صدای زنگها بلند شد و از خواب پریدم. حالا در اتاق کار ژان باتیست نشستهام، کتابهای قطور و نقشهها را عقب زدهام و جای کوچکی را برای دفتر یادداشتم باز کردهام. از کوچه صدای فریادهای پرشعف و خندهها و آوازهای مردم به گوشم میرسد. چرا وقتی سال نو شروع میشود همه مردم خوشحالاند؟»
در پایان سایت کتاب ابر رمان دزیره را به شما پیشنهاد میکند و شما نیز میتوانید برای خرید کتاب دزیره به سایت ابر بوک، سامانه فروش کتاب مراجعه نمایید.