کتاب وقتی نیچه گریست درباره وسواس فکری دو شخصیت اصلی داستان است که خوب است قبل از مطالعه آن با این بیماری آشنا شوید.
وسواس فکری عقیده، هیجان، تفکّر یا تکانهایست که مکرّراً و مصرّانه برخلاف میل شخص خود را وارد ضمیر هشیار او میکند. این افکار، تکانهها یا تصاویر ذهنی، بهطور دائم و مقاوم برای شخص بهطور غیرارادی اتّفاق افتاده و ناراحتی و اضطراب بارزی را در او برمیانگیزد. وسواس فکری یکی از علائم اصلی بیماری روانی اختلال وسواسی جبری بهشمار میرود.
معمولاً شخص بیمار میکوشد آنها را نادیده گرفته و از ذهن خود بیرون کند یا با عمل و فکر دیگری خنثیٰ کند و البتّه آگاهی دارد که این پدیدههای مزاحم، حاصل ذهن خود او هستند.
علل بیولوژیک یا ژنتیک، علل محیطی نظیر محیط پراسترس و علل بر هم خوردن تعادل هورمونهای نوروترانسمیتر مغزی، از عوامل بروز این بیماری هستند. افکار وسواسی معمولاً در سه دسته قرار میگیرند.
نویسنده ماهر، اروین د.یالوم، با استفاده از تحصیلاتش اقدام به خلق این داستان کرده، در همینباره از نویسنده میخوانیم:
در سال 1956 در بوستون در رشته پزشکی و در سال 1960 در نیویورک در رشته روانپزشکی فارغالتحصیل شد و بعد از خدمت سربازی، در سال 1963 استاد دانشگاه استنفورد شد. در همین دانشگاه بود که الگوی روانشناسی هستی گرا یا اگزیستانسیال را پایهگذاری کرد. یالوم هم آثار دانشگاهی متعددی تألیف کردهاست و هم چند رمان موفق دارد. او جایزه انجمن روانپزشکی آمریکا را در سال 2002 دریافت کرد، اما بیشتر به عنوان نویسنده رمانهای روانشناختی، به ویژه رمان مشهور وقتی نیچه گریست شهرت دارد.
تئودور روزاک، نویسنده کتاب کورسو درباره یالوم و رمان او مینویسد: «وقتی نیچه گریست پس از جلاد عشق گامی رو به جلو برای اروین یالوم محسوب میشود. او افکار ژرف انسانی را در لفافه داستانی بینظیر بیان میکند. بیش از این چه میتوان خواست؟»
همچنین بوستون گلوب مینویسد: «این کتاب، تحقیقی موشکافانه و رمانی هوشمندانه و سرشار از تخیل است.» جهان کتاب واشنگتن پست مینویسد: «کتابی نیرومند و معتبر! شگفتی در لحظهای جادویی و تکاندهنده نهفته است.»
داستان در سال 1882 آغاز میشود، زمانی که معشوق سابقِ زیبا و اسرارآمیز فردریش نیچه، پزشک و مربی معروف
زیگموند فروید ، جوزف بروئر را متقاعد می کند تا نیچه را از "ناامیدی" خود درمان کند تا جهان از "مهمترین فیلسوف خود در 100 سال آینده” محروم نشود. " بروئر در سراسر اروپا به دلیل استفاده از هیپنوتیزم و "صحبت درمانی" که در درمانحمله عصبی موفق بوده است شناخته می شود.
از آنجا که نیچه در مورد آنچه بروئر می تواند برای او انجام دهد تردید داشت، بروئر این چالش را مطرح میکند که ممکن است به یکدیگر کمک کنند. بروئر، نیچه را متقاعد می کند که 1 ماه در کلینیک لاوزون بماند و...
نیچه هرگز عامل روانی را قبول نمیکند و از بروئر میخواهد که فراتر از آن نگاه کند. در سطح طرح، این موجب میشود اتفاقات خندهداری رخ دهد، زیرا بروئر عمداً این اختیار را انتخاب کرد تا مسیری را برای دستور کار پنهانش فراهم کند تا نیچه را به افشای وسواس خود با لوسالومه منجر کند. نیچه در عوض، بر روی مسئله واقعیتهایی که در پشت نشانهها قرار دارد تمرکز میکند، نشانهها خانه اصلی فلسفه است و البته این خانه آینده روانکاوی است. نیچه همیشه به یاد میآورد «تبدیل شو به آنچه که هستی» دکتر بروئر دانشمندی روشنفکر است، اما حتی دنیای مدرنش هم تحت فشار روانشناختی نیچه قرار دارد.
جنبه آموزشی کتاب وقتی نیچه گریست بسیار به چشم میآید و هر خوانندهای میتواند آن را مطالعه کند و آن را کتابی مفید بیابد.
قلم اروین د.یالوم، بیشتر صفحات کتاب را به جلسات رواندرمانی شباهت داده است که پیرامون موضوعات مختلف از جمله درمان ناامیدی شکل گرفته است.
این رمان با ظرافتی طراحی و نوشته شده است که علاوه بر علاقمندان به علوم رواندرمانی،فلسفه، رابطه درمانگر و بیمار، وسواسهای فکری و مسائلی شبیه این، بقیه افراد نیز مشتاق به خواندن خواهند شد.
در این کتاب برخی از اندیشههای مهم نیچه بازتاب داده شده است اما مسئله اصلی در آن درمان وسواس فکری است.
همچنین در سال 2007 فیلمی با همین نام با اقتباس از کتاب توسط کشور آمریکا ساخته شد.
اگر چه بسیاری از رویدادها و شخصیتهای این فیلم از واقعیت گرفته شده است، با این حال داستانِ کلیِ فیلم خیالی است، چرا که همانگونه که نویسنده، اروین یالوم، در پایانِ کتاب ِ وقتی نیچه گریست اشاره کرده است، نیچه و برویر در واقعیت هیچگاه با هم دیداری نداشتهاند.