loader-img
loader-img-2

جزء از کل

امتیازدهی
3 (5)
  • ناشر : چشمه
  • نویسنده : استیو تولتز
  • مترجم : پیمان خاکسار
  • سال نشر : 1399
  • تعداد صفحات : 659
  • زبان کتاب : فارسی
  • شابک : 9786002295002
  • چاپ جاری : 61
  • نوع جلد : جلد نرم
  • قطع : رقعی
  • وزن : 728 گرم
  • شناسه محصول : 9641
معرفی کتاب

آنچه باید درباره ی کتاب جزء از کل بدانید

«هیچ‌وقت نمی‌شنوید ورزشکاری در حادثه‌ای فجیع حس بویایی‌اش را از دست بدهد. اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما بدهد که البته این درس هم به هیچ درد زندگی آینده‌مان نخورد، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش. درسِ من؟ من آزادی‌ام را از دست دادم…»

کتاب جز از کل شروعی فوق‌العاده برای نویسنده‌اش محسوب می‌شود. در سال 2008 جای خودش را در فهرست نهایی جایزه بوکر پیدا کرد و درعین‌حالی که همچنان با استقبال بسیار در سراسر جهان مواجه می‌شد، از نامزدهای جایزه کتاب اولی‌ها در گاردین شد.
در مقدمه کتاب، نقل قول هایی در جهت توصیف آن آمده است که می‌توان از میان آنان به نقل قول «لس‌آنجلس‌تایمز» اشاره کرد:

“یک داستان غنی پدر و پسری پر از ماجرا و طنز و شخصیت‌هایی که خواننده را یاد آدم‌های چارلز دیکنز و جان ایروینگ می‌اندازد». پیمان خاکسار مترجم کتاب، خود در وصف ماهیت متن آن گفته است: «جزء از کل کتابی است که هیچ وصفی، حتی حرف‌های نویسنده‌اش، نمی‌تواند حق مطلب را ادا کند. خواندن جزء از کل تجربه‌ای غریب و منحصربه‌فرد است. در هر صفحه‌اش جمله‌ای وجود دارد که می‌توانید نقلش کنید». اینها همه پردازش مناسب و نکته‌بینی‌های ژرف نویسنده را می‌رساند.”

خلاصه کتاب جز از کل

جاسپر دین بیشتر عمرش نمی‌توانست تصمیم بگیرد که نسبت به پدر پارانوئید خود، مارتین، دلسوزی کند، متنفر باشد، دوستش داشته باشد یا اورا به قتل برساند، مردی که همه چیز و همه چیز را بیش از حد تحلیل می‌کرد و خرد خود را به تنها پسرش منتقل می‌کرد. 
اما اکنون که مارتین مرده است، جاسپر می‌تواند به طور کامل درباره آن مردی که او را در اسارت فکری بزرگ کرده است، فکر کند، و چیزی که متوجه می‌شود این است که با همه دیوانگی‌اش، ماجراجویی آنها یک ماجراجویی بزرگ بود.

جاسپر در حالی که وقایعی را که منجر به مرگ پدرش شد به یاد می‌آورد، در مورد عموی یاغی بدنامش تری، مادر اروپایی غایب مرموزش و نبرد و باخت دائمی مارتین برای گذاشتن اثری ماندگار در جهان.

این داستانی است که آن‌ها را از بوته‌های استرالیا به کافه‌های پاریس بی‌نظیر، از جنگل‌های تایلندی تا کلوپ‌های استریپ، آسایشگاه‌ها، هزارتوها، و لانه‌های جنایتکار، و از اوج عشق اول به پایین‌ترین جاه‌طلبی‌های شکست خورده می‌برد. 
نتیجه یک ترن هوایی از گمنامی به بدنامی و داستان تکان دهنده و به یاد ماندنی پدر و پسری است که تقارن معنوی آنها فراتر از تمام کاستی های آنهاست.

در کتاب جز از کل به موضوع‌های مختلفی پرداخته شده و از قضاء مواردی بیان شده اند که از دغدغه‌های زندگی حقیقی بسیاری از ماست؛ مرگ، زندگی،خانواده، تنهایی، جاودانگی، عشق، معنا و مسائلی شبیه به اینها. 

همچنین این کتاب با خط روایی روانی که دارد، به شما اجازه می‌دهد تا از موضوعات آن لذت بیشتری ببرید.
 

بخشی از کتاب " جزء از کل "
“مردم همیشه شکایت می‌کنند که چرا کفش ندارن تا این‌که یه روز آدمی رو می‌بینن که پا نداره و بعد غر می‌زنن که چرا ویلچر اتوماتیک ندارن، چرا؟ چی باعث می‌شه که به طور ناخودآگاه خودشون رو از یه سیستم ملال‌آور به یکی دیگه پرت کنن؟ چرا اراده فقط معطوف به جزئیات و نه کلیّات؟ چرا به جای این‌که «کجا باید کار کنم؟» نمی‌گیم «چرا باید کار کنیم؟» چرا به جای «چرا باید تشکیل خانواده بدم؟» می‌گیم «کی باید تشکیل خانواده بدم؟»” “گوش کن، آدما شبیه زانویی می‌مونن که یه چکش کوچولوی لاستیکی بهشون می‌خوره. نیچه یه چکش بود. شوپنهاور یه چکش بود. داروین یه چکش بود. من نمی‌خوام چکش باشم چون نمی‌دونم زانو چه واکنشی نشون می‌ده. دونستنش هم ملال‌آوره. این رو می‌دونم چون می‌دونم که مردم اعتقاد دارن. مردم به اعتقادات‌شون افتخار می‌کنن. این غرور لوشون میده. این غرور مالکیته.” “مشکل من این است که نمی‌‌توانم خودم را در یک جمله خلاصه کنم. تمام چیزی که می‌‌دانم این است که چه کسی نیستم. هم‌چنین متوجه شده‌‌ام که بین بیشتر مردم توافقی ضمنی وجود دارد تا خود را با محیط پیرامون‌شان هماهنگ کنند. من همیشه این نیاز را حس کرده‌ام که علیه محیطم طغیان کنم. برای همین است که وقتی سینما می‌‌روم و پرده تاریک می‌شود با تمام وجود دلم می‌‌خواهد یک کتاب باز کنم و بخوانم.” “ما در زمینی قابل اشتعال زندگی می‌کنیم. همیشه آتش هست. همیشه خانه‌ها از دست می‌روند و زندگی‌ها گم می‌شوند. ولی هیچکس چمدانش را نمی‌بندد و به چراگاهی امن‌تر نمی‌رود. فقط اشک‌شان را پاک می‌کنند و مردگان‌شان را دفن می‌کنند و بچه‌های بیشتر می‌آورند و پایشان را در زمین محکم‌تر می‌کنند.” “وقتی بچه هستی، مدام از تو می‌پرسند: «حالا فرض کنیم همه مردم خودشون رو انداختن توی چاه. تو هم باید این کار رو بکنی؟». وقتی بزرگ می‌شی ماجرا فرق می‌کنه. آدمها بهت می‌گن: آهای. همه داران می‌پرن تو چاه. تو چرا نمی‌پری؟”

دیدگاه شما

نظرات کاربران ( 0 نظر)
نام و نام خانوادگی
کد امنیتی

Deprecated: Unparenthesized `a ? b : c ? d : e` is deprecated. Use either `(a ? b : c) ? d : e` or `a ? b : (c ? d : e)` in /home/abrbooki/public_html/model/comment.php on line 353