loader-img
loader-img-2

روزی 34 صفحه کتاب بخوانیم

در این یادداشت می‌خواهیم درباره هشتگ #روزی_34_صفحه_کتاب_بخوانیم برای‌تان بگوییم. راستش را بخواهید این هشتگ یک ماجرای جالبی پشت سرش دارد که مربوط می‌شود به یک ماه رمضان و رفیق شفیق یکی از همکاران ما در مجموعه کتاب ابر. اصلا بگذارید ماجرا را از زبان خود او بخوانیم. این شما و این هم قصه هشتگ #روزی_34_صفحه_کتاب_بخوانیم

«اواخر ماه مبارک رمضان بود که دوست عزیزم آقای محمدعلی شفیعی (@m.a.shafiee) یک لیست کتاب برایم فرستاد. نوشته بود که در یک‌ماه اخیر اینها را خوانده‌ام. این اتفاق مربوط به همان ‌سالی است که طی آن سرجمع شاید هفت‌، هشت جلد کتاب خوانده ‌بودم و حالا لیستی جلویم بود که شفیعی در یک‌ماه، اندازه‌ یک‌ سال من کتاب خوانده بود. اولش -خدا من را ببخشد- با خودم گفتم: بله دیگر... بیکار است و... (همان حرف‌هایی که بخشی از کتاب‌نخوان‌ها راجع به کتاب‌خوان‌ها می‌زنند.)

بعدش به ذهنم رسید که «بگذار ببینم شفیعی چند صفحه کتاب خوانده است؟» و تعداد صفحات کتاب‌هایش را نوشتم و جمع زدم: «اوووه... هزار صفحه! لابد دارد از صبح تا شب کتاب می‌خواند. پس حتما بیکار است.» بعد با خودم گفتم بگذار ببینم روزی چند صفحه کتاب خوانده و هزار صفحه را تقسیم بر سی روز کردم: «اِ! تقریباً سی و چهار صفحه! این که کاری ندارد. احتمالاً چندان هم بیکار نیست.»

همین دوتا جمع و تقسیم باعث تغییراتی در زندگی‌ام شد. با خودم عهد کردم هر طور شده روزانه 34 صفحه کتاب بخوانم. دوره‌ای بود که فرصت سر خاراندن هم نداشتم. ولی گفتم یا از امروز شروع می‌کنم یا هیچ وقت نخواهم توانست. این کار را برای خودم تبدیل کردم به یک مناسک. ده کتابِ آینده‌ام را جدا کردم و یک جای ویژه جلوی چشم گذاشتم. چندتا را سوا کردم که به موازاتِ هم بخوانم:

-یک کتاب دینیِ نیازمند تدبر

- یک کتاب در حوزه کسب‌وکار

-یک کتاب داستان

-یک کتاب شعر

-یک کتاب کاریکاتور

عدد «سی و چهار» برایم خیلی مهم‌تر بود از اینکه چه بخوانم. البته بعد یکی‌، دوماه، به طور برنامه‌ریزی شده کیفیت کتاب‌ها را ارتقا دادم.

هر روز از بعد نماز صبح شروع می‌کردم. اولویتم با کتاب دینی بود، تا هرجا که حس کنم کافی است و بیش از آن اسراف است. بعد هم کتاب کسب‌وکار تا هرجا که حس کنم، خسته شده‌ام. بعدش کتاب داستان. کتاب داستان را بیشتر توی خیابان می‌خوانم. موقع راه رفتن. اگر حوصله‌ داستان هم نبود، یا دلم گرفته بود، نوبت شعر و کاریکاتور.

اوایل، در یک کاغذ همه‌ اطلاعات را روز به روز با جزئیات می‌نوشتم: امروز، چند صفحه از چه کتابی. بعدتر این فرآیند را راحت‌تر کردم. دیگر فقط تاریخ شروع و پایان هر کتاب را ثبت می‌کنم و در بازه بلندمدت، می‌سنجم که چندصفحه خوانده‌ام.

ماه اول و دوم بیش از هزارصفحه خواندم. ماه سوم زندگی‌ام خیلی به‌هم‌ریخت و برای چند روز نتوانستم کتاب بخوانم و جمع کل ماه به هشتصد صفحه رسید. این وضع چندماه ادامه پیدا کرد، ولی نگذاشتم عملیات قطع شود. در تمام مدت کتاب تبدیل به عضوی از بدنم شده بود. همه جا کتاب همراهم بود. حتا جاهایی که مطمئن بودم یک صفحه هم نخواهم خواند. کمی بعدتر با همسرم یک برنامه‌ مشترک را شروع کردیم. یک کتاب انتخاب می‌کردیم و یکی با صدای بلند می‌خواند و دیگری گوش می‌کرد و هم‌زمان به کارهای دیگر خانه رسیدگی می‌کرد. یک شب درمیان جای‌مان را عوض می‌کردیم. کتاب ‌خواندن با صدای بلند سرعتمان را بالاتر برد؛ زیرا مانع پرش ذهنی وسط مطالعه می‌شد آخر اسفند آن‌ سال که کل دوره شش‌ماهه را حساب کردم، دیدم حدود سی صفحه در روز خوانده‌ام. برای من عالی بود. یک رشد اساسی نسبت به وضعیت قبلی‌ام داشتم.

بعدتر با خودم گفتم چرا این تجربه لذیذ را با بقیه در میان نگذارم؟ اولین گام ترویج این تجربه تولید هشتگش بود. نشانه کتابش را هم چاپ کردیم. ان‌شاءالله برنامه‌های دیگری هم در راه است.

خواندن 34صفحه در روز وقت چندانی از آدم نمی‌گیرد. البته استمرار این‌کار مهم‌تر از شروعش است. ولی وقتی تبدیل به عادت شود، قابل ارتقا هم است. وقتی که انجام شود، به نظر آدم کوچک می‌آید و کم‌کم به این ‌فکر می‌افتد که «چرا چهل صفحه نخوانم؟» ولی فعلاً هدف‌مان تبدیل عدد سی و چهار به یک نماد است‌.

خدا می‌داند هر وقت که می‌بینم یکی از مخاطبان زیر مطلبش هشتگ 34صفحه را اضافه کرده است، آن‌قدر خوشحال می‌شوم که انگار دنیا را به من داده‌اند.

درست است که زورم نمی‌رسد دنیا را تغییر بدهم، اما به قدر همین مختصر که می‌توانم تغییر ایجاد کنم. شاید اصلاً تغییر دنیا منوط به این تغییرهای کوچک باشد. توکل به خدا.

این، تازه اولِ راه است. بسم‌الله.»

حالا که ماجرای این هشتگ را خواندید، بیایید با هم کارهای لازم برای موفقیت در این برنامه را مرور کنیم. اول از همه یک سری نکات کلی را مدنظر قرار بدهید.

کتاب‌ها را جلوی چشمتان بگذارید. هر ساعت هم کتاب‌های مناسب حال همان ساعت را بخوانید. در خرید کتاب زیاده‌روی نکنید‌. این‌طور نباشد که اول کتاب‌های راحت را بخوانید و بعد دیگر حوصله کتاب‌های سخت‌تر را نداشته باشید. اگر یک روز کتاب نخواندید یا کمتر خواندید، سعی کنید در روزهای بعد جبران کنید. در خواندن هم زیاده‌روی نکنید، خواندن، به فکر نیاز دارد و مسئولیت هم می‌آورد به قول قدیمی‌ها آهسته و پیوسته.

کارهای لازم برای موفقیت در این برنامه عبارتند از:

1. با کتاب‌های روان و کوتاه شروع کنید

مثلا کتاب‌های داستان یا کتاب‌های خاطرات. لازم نیست حتما با یک کتاب سنگین که مطالعه‌اش نیاز به زمان دارد، شروع کنید.

کتاب کوتاه، زود تمام می‌شود و شما به سراغ کتاب بعدی می‌روید. حس خوبِ اتمام یک کتاب، محرک خوبی است برای شروع کتاب بعدی. اما حواس‌تان باشد که قرار نیست همواره کتاب‌های ساده و روان بخوانید. مواظب باشید که سطحی نشوید.

2. کتاب بعدی‌تان را مشخص کنید

قبل از اینکه کتاب فعلی‌تان تمام شود، کتاب بعدی را تعیین کنید و آن را دم دست‌تان بگذارید.

3. زمان مطالعه را تنظیم کنید

با خودتان تعیین کنید که دقیقا در چه زمان‌هایی قرار است، کتاب بخوانید. اگر در جواب بگویید: «فرصت‌های خالی»؛ احتمالا هیچ وقت نخوانید ولی اگر زمان را به صورت مشخص تعیین کنید، بهتر است. مثلا بعد از نماز صبح، داخل مترو، وقت پیاده‌روی، قبل خواب و... راستی! تا حد ممکن کار را به آخرِ شب نیندازید. همان اول صبح کار را تمام کنید. آخر شب هم اگر فرصت شد چند صفحه‌ای اضافه‌تر کتاب بخوانید.

4. کتاب، عضوی از بدنتان باشد

همه جا کتاب را همراه خود ببرید و در هر زمان خالی کتاب بخوانید.

5. اگر می‌توانید با چند کتاب موازی شروع کنید

یک کتاب نیازمند تفکر

یک کتاب رمان

یک کتاب خاطرات کوتاه

یک کتاب شعر

یک کتاب کمیک استریپ

هرکدام را وقتی بخوانید که بیشتر مناسب حالتان است. صبح‌تان را با کتاب سخت شروع کنید. بعدش کتاب رمان. خاطرات و داستانک هم برای طول راه. شعر برای وقت شعر! کمیک هم برای زمان کم‌حوصلگی.

6. با یادداشت‌نویسی خود را ارزیابی کنید

در یک جدول نام کتاب و تعداد صفحه و تاریخ مطالعه را بنویسید و در پایان هر ماه بسنجید که چه کرده‌اید. قرار است آخر ماه حدود هزار صفحه کتاب خوانده باشید. اگر هدف محقق شد، مغرور نشوید. اگر هم محقق نشد، ناامید نشوید. ماه بعدی بیشتر تلاش کنید و اینکه 19 برادر 20 است.

7. یک همراه داشته باشید

در این برنامه یک همراه برای خود پیدا کنید و با او درباره‌ تحقق هدفتان صحبت کنید.

در پایان باید بدانیم اینکه فقط #روزی_34_صفحه_کتاب_بخوانیم، کافی نیست. این شعار فعلاً فقط کمکمان می‌کند که به مطالعه عادت کنیم. اگر بخواهیم فقط به همین حد اکتفا کنیم، می‌بازیم. می‌شویم مثل آدم‌های عدد و رقمی سطحی بی‌کیفیت. باید برای مطالعاتمان هدف پیدا کنیم. یک هدف به درد بخور. هدفی برخاسته از یک نیاز. برای شروع کار، هدف می‌تواند یک چیز ساده باشد. مثل اینکه تا پایان سال کتاب‌های یک نویسنده‌ خاص را بخوانم اما فعلاً باید عادت کنیم به مطالعه و اینکه کتاب تبدیل شود به عضوی از بدن‌مان.

امسال اهداف شما از مطالعه چیست؟ قرار است به چه مقاصدی برسید؟